نیم قرن گذشت
از آغاز پیدای پیدایی تو
از آن روز
که برای دوباره
از پس قرن ها
صدای غریبانه ای
در دشت پیچید
نیم قرن گذشت
از آغاز پیدای پیدایی تو
از آن روز
که برای دوباره
از پس قرن ها
صدای غریبانه ای
در دشت پیچید
برای ما که
تب وتاب
سینه زدن برای
اسلام
برای بودنِ
زیرسایه
حسین(ع) را
ندیده بودیم
تجربه ای بود
تمام شب
اسلحه بدست
بالای پشت بام
منتظر باشی
کمین گرفتن کار آسانی نیست
لحظه اش که نزدیک
می شود
دل به دریا بزنی
و
به درون خطر وترس
هجوم
ببری
که یاد بگیری
نترسی!
فقط یک سال وکمی گذشته از
قیام 30تیر مردم
از خاطره تلخ
تفرقه افکنی ودسیسه های
پرهراس شان
از فاصله اندازی بین
آیة الله کاشانی
و
مصدق
کاری کردند
که دکتر فکر کرد
از اول هرکاری
توانست بشود
به دست او
و
دوستانش شده
از خاطرش بردند
فداکاری های نواب را
بی پروایی
فداییان اسلام را
خط ونشان های سید ابوالقاسم را
برای قوام
و ترجمه قیام
از بیت کوچک کاشانی
تا خیابانهای خاکستری طهران را
قرارداد1919
یا همان قرارداد وثوق الدوله
که جزء ننگین ترین
تفاهم نامه های تاریخ ایران است
مخالفان جدی وسرسختی داشت
سیدحسن مدرس
بزرگ مرد سیاست ایران
وقتی درمقابل مخالفت هایش
ازو ایراد قرارداد را جویا شدند
گفت
مثلا همان ماده اولش
که میگوید
به ظریف!
که خیال خامی دارد
که رأی مردم را به هرآنچه میخواهد
ترجمه میکند...
که سفیر دولت قانون مداران! شده است
و خانه درختی خودش را بر بلندی
کاکتوس فیس بوک ساخته است
دوماه پیش رفتی
با آرزوی شهادت
وامروز آمدی به روی دستان امت
در رواقی که قرار بود خانه ات شود
مانده بود نگاه من
آنجا
درست روبروی ایوان آینه
ودیگر به راحتی میتوانی
شب تا سحر به ضریح وآینه کاری های صحن خیره شوی
به پرواز دسته دسته کبوتران حرم
دیروز هوا بارانی بود
امروز اخبار میگفت
شاید ادامه داشته باشد
برای من که بهانه ای دارم
که پاییز را دوست داشته باشم
بهترین خبربود
بهترین احتمالی که میشد داد
من با دلم
زیر این باران امروز وفردا شاید
پاییزیقدم خواهیم زد
ولی یکباره خاطره یک گزارش دلم را لرزاند