همیشه لازم نیست
دورازچشم
آنها که باید
سر یک میز بنشینی
و قولی بدهی
یا کمی اطلاع را بفروشی
و
فنجانی تلخ بنوشی
و گره کراوات گذرنامه ات را کمی شل کنی
وقتی نیمه شب شد و فضا کمی عوض شد...
همیشه لازم نیست
دورازچشم
آنها که باید
سر یک میز بنشینی
و قولی بدهی
یا کمی اطلاع را بفروشی
و
فنجانی تلخ بنوشی
و گره کراوات گذرنامه ات را کمی شل کنی
وقتی نیمه شب شد و فضا کمی عوض شد...
به آتشفشان
نگاه کرده ای؟
حتی اگر نخواهی هم
باید نگاه اش کنی
پیش ازآنکه
به چهل برسد
فرصت های بودنت
باورم نیست
که جز به خون بروی...
تو را که بارها در
میدان جنگ
شهید شده ای...
تورا که هنوز
عطر احمد(کاظمی) را میدهی
عطر علی(هاشمی) را
عطر حسن(تهرانی) را
وعطر حسین(خرازی) را
تو راکه هنوز
مشتت برای آمریکا
گره شده مانده