ای عزیز
من تورا به قدر تمام بارهایی که دلت میخواست
کسی مهدی صدایت زند
مهدی صدایت میزنم
میدانم چه حظی میبری وقتی
صدایت کنم و تو به رسم تمام روزهای حبس ورنج ت
نگاهم کنی
من بگویم اینجا برما نیز تنگ است و
توبگویی یونس شو...
من بگویم می ترسم وتو بگویی
الله هست...
من بگویم چگونه باید یونس شد وتوبگویی
ایمان بیاور
بجنگ
محکم باش
بسوز
ویونس شو
من بگویم مهدی جان!
دلم تنگ تو نیز هست
وتو بگویی
شهید، شهید است
وشهید همه جا هست
که شهید دیده است وجه الله را
ومن بگویم
آری...
وشهید کشته الله ست
وتوبگویی
وشهید دلتنگ الله است
ومن بگویم و
شهید دستگیر دلهای خزان است
وتوبگویی
زبانت برایم آشناست
ومن بگویم
تا آن روز که کودکان رم و ونیز و تورین و...
پیامبرشان را از ساحل برگیرند
تو یونس مایی...
ومن یقین دارم روزی خواهد رسید که
فرمانده لشگررنسانس نشینان حضرت حجت خواهی شد
وتو باز خواهی گشت
وجوانان دیارت
پشت سر، فرمانده مهدی یشان
به دل ظلمت خواهند زد...
تا آن روز دعایمان کن
که ساحل خلد برین هم صفایی دارد...
یونس به ساحل امن رسید...
صدای پیامبری از جانب ساحل می آید
امیدوارم الله شمارا هدایت کندامیدوارم اوشما راحفظ کند
لطفا محتاط باشید
زیرا من امروز احساس قوی ای نسبت به شما دارم
امیدوارم الله همیشه با ما باشد"
"