مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

مبدا انقلاب
امام"خمینی" بزرگوار است
حرف او را حجت بدانید...

امام خامنه ای حفظه الله

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

اول!

خسته نباشید...

خوب میدانم

خلقِ یک اثرِ

جذاب، با محتوا وخوش آب ورنگ

آن هم برای نسلِ فسقل هایِ امروزی

چقدر می تواند سخت باشد...


حال آنکه

این اثر

هم فسقل ها و هم بزرگترایِ فسقل ها رو به تماشای پرده سیاه کشاند و نشاند و سرِ ذوق آورد

و

این یعنی

چندین برابر خلاقیت، فکر و تلاش...


شهرموشا

اما

خانوم برومند عزیز!

که

خالقِ فانتزی هایِ کودکانه من اید...

راستی

این موشها

ایرانی بودن؟!


خب البته شاید عده ای دوست داشته باشند هنر و جلوه های متعددش را فارغ از بارهای ارزشی بخواهند

آنانکه هنر را برای هنر میدانند

و درگیر مغلطه ای سخیف بیش نیستند!


لیکن

وقتی قرار است شهرموشها

به مصافِ انیمیشن هایِ غول آسایِ کمپانی هایِ دیزنی، برادران وارنر، فاکس، پارامونت، کلمبیا و یونیور سال برود

آیا

باز میخواهد بدونِ برچسب و ارزش گذاری راهی شود؟


اینکه لباف در گزارشش بنویسد

پیام فیلم

لزوم حفظ هشیاری نسبت به دشمن است

لزوما

از توقع ما می کاهد؟


برومند عزیز!

منِ جوان

وقتی تصاویرِ موشهایِ دیروز

را با روسری و دامن های گل گلی

همان سکانسِ ابتدایی فیلم دیدم که بِرُخَم کشیده شد

دیگر توقع ندارم

مامان نارنجیِ امروز

بیگودی پیچ و هزار جور نقاشی روی صورتش باشد

آن هم بیرون از خانه اش!

نارنجی

توقع زیاد و مسخره ای است؟

شاید
 چون طرف حسابم یک عروسک است، اینطور بنظر برسد
ولی
نه!
حرفِ حسابِ من!
تناقض هایِ چنین ظریف است که
در تمام صحنه های فیلم 1ساعت و45 دقیقه ای شما
میرود آن گَلِ وگوشه های ذهنِ کودک همراه ام مینشیند...

او که دارد با چشمهای درشتش فیلم شمارا قورت میدهد!

اینکه
خانوم معلم موسیقی مدرسه
شب در مهمانی شام
پیانو مینوازد و میخواند
ودل می برد از آقای معلم و باقی آقایان...

خانوم معلم

اینکه
در برنامه آموزشی مدرسه بچه موشها
کلاسِ فوق العاده موسیقی گنجانده شده و
از قضا
زوج قهرمان داستان
این بخش را به کمال میرسانند...

صورتی
شاعر و خواننده نیم بند است
و
مشکی
که آثار بزرگی و مردی در حرکات ودیالوگ هایش هوار میکشد
گیتاریست است
و
خلوت های دخترانه، پسرانه
از قضا عاشقانه این دو...

کلاسِ درسِ مختلط
و
باروری نطفه دوستی های آینده دار
و
نگاه های ریز حرف داری
که بخوبی از دکمه های بی نور روی صورت این موشهای عروسکی هم پیداست

و
گشت وگذارهای بی اجازه مشکی وصورتی...

این هاست که
 زیر لایهِ شادیِ آفرینِ فیلم
مثل
 صفِ مورچه هایِ سیاه وارد مغز کودکان میشود و لانه میکند...

و
اما
پیام اصلی شهرموشها!

اسمشونبر(گربه ای که با این لقبِ عجیب به ولدمورتِ رمانِ هری پاتر شبیه است)
دشمن قدیمی موشهاست

همان که مادروپدرهای داستان در کودکی با او جنگیده اند وشکستش داده اند

وقتی موضوعِ پرسشِ بچه ها از معلمِ جوانِ تازه کار میشود
او با پوزخندی مشهود در صدایش
و
اطمینانی 100 درصدی در کلامش
پاسخ میدهد

اسمشونبر دیگر درکار نیست و همه چیز امن وامان است!

درپرانتز  جالب است
رایزنی واختلاف نظر آقای معلم و خانوم مدیر!
مبنی بر درستی یا نادرستی یک خروج برنامه ریزی شده از شهر بعنوان گردش علمی!

بهرحال
همان پاسخ کوتاه آقای معلم
 یقینی ایجاد میکند
که
صورتی ومشکی را به خارج از شهر و محیط ممنوعه می کشاند

زوج قهرمان

مسئله ای که اتفاق می افتد بسیار مهمتر از خروج این زوج اصلی داستان است

آنها، در سبدی شناور از دلِ رودخانه خارجِ شهر، بچه گربه ای سفید را می یابند که باید مراقبش باشند!
و
دقیقا این کار را می کنند، آن هم پنهان از مادروپدرهایی که مبارزین دیروز بوده اند وامروز غرق در زندگی هستند!

اسمش میشود پیشو
تا
باظاهرِ ملوسش زهرِ گربه بودن را بگیرد
 و
در تمام طول داستان به شما القا کند

هر گربه ای گربه نیست! حتی برای موشها...

بلکه فقط اسمشونبر خطر دارد
ونه حتی نوچه هایش!

و
پیشو بسیار بی آزار است!
او مریض است
و
 تا انتهای فیلم با مراقبت های بچه موشها
و
حتی آقای دکتر(یکی از مبارزین دیروز والبته با رضایت نسبی مابقی مامان بابا موشها)
مداوا میشود...

یعنی
درواقع
این نتیجه
 تحصن و سرکشی بچه هاست
 مقابل والدین و البته کُلُنِل(مسئول امنیت)شهر!

مدرسه

این قضیه تا تهدید جدی شهر
و
تحمل یک حمله هوایی! هم کشیده میشود...

وهمین یک بار
به راحتی ثابت میکند
که اسمشونبر اگر بخواهد میتواند تمام شهر را در چندلحظه نابود کند!
ولی
انگار تمام این سالها در یک آتش بس نانوشته
موشها را به حال خود گذاشته است
شاید همین
تفاوت و قدرت است
که باعث
واکنش عجیبِ مبارزین دیروز
 میشود!

آنها سریع به سوراخ موشهاشان میگریزند
و
البته در تیکه ای که کپلک به آقای دکتر می اندازد
تعریضی هم زده میشود
که درگذشته آنها ایستادگی ومبارزه نکرده اند
بلکه دائم گریخته اند!

و یا
آنجا که نارنجی عاجزانه از همسرش می خواهد
تا اورا از شهرموشها ببرد به یک جای امن!
جایی که اسمشونبری وجود نداشته باشد...!

درنهایت با تصمیم بچه ها
 مبنی بر
 شکست دوباره اسمشونبر
جهت رهایی همیشگی خودشان و پیشو!

قهرمانان کوچولوی داستان
با سرود
ما می توانیم
تجهیزات آزمایشگاهی ونقشه ی عملیاتی مهیا میکنند
و
 اسمشونبر را با کمک یک موش کور تنها!(نیروی سوم)
نابود میکنند...

نکته عجیب دیگر داستان
که البته خبر از حقیقتی ناگفته در جامعه میدهد
همین جاست!

بچه موشها توانسته اند
بمب های فانتزی شیمیایی(گاز خنده، گاز خارش) درست کنند
و
حتی دینامیت..
که حین جنگ هم از آنها استفاده میکنند
و
کسی خرده ای نمیگیرد!

اما در هیجان آورترین سکانس فیلم
وقتی دوبچه موش دست به کبریت میشوند تا اسمشونبر را نابودکنند
موش کور که تنها بزرگسال جنگجو همراه بچه هاست
جلو می آید
و با گفتن
بچه خوب که دست به کبریت نمیزنه!
و تایید آنها
جعبه را گرفته و خودش کار را تمام میکند...

شاید
بشود براحتی این اعتراض برومند را پذیرفت!

که نسل جوان وکودک ما
بارها از پوسته ظاهری هنجارها گذشته اند
و
کارخود را کرده اند
ولی ما گاهی
با تمام غفلت یا بی خیالی و یا حتی پذیرش مبتنی بر تفاوت نسل ها
از آنها فقط رعایت ظاهری ترین وشاید بی ارزش ترین باید ها را خواسته ایم...
تناقضی بشدت مضحک!

بهرجهت اسمشونبر نابود شد...
باید توجه داشت
که مبارزین دیروز
نتوانسته اند دشمن را ریشه کن سازند
و
این موفقیت
نصیب منش مسالمت جوی بچه موشها میشود!

بالاخره
پیشو را به مامانش میرسانند
 و
آنها هم خوش و خرم
 در حالی که اصلا
کاری به غریزه موش گیری خود ندارند
سپاسگذار، موشها را ترک میکنند!

حالا اگر یک بچه از من بپرسد
آیا پیشو و اسمشونبر باهم فرقی دارند
نمیدانم چه بگویم!

یا بپرسد
اگر اسمشونبر گربه است
پیشو چیست؟

یا اینکه
اصولا دشمنِ موشها کیست؟

نمیدانم چه پاسخ بدهم!


+
بقول عزیزی...
تناقضات اجتماعی، فرهنگی فیلم
سوتی های برومندی است
و
بقول مادرم...
بابِ دندانِ فرهنگِ بچه تهرانی هاست!

+
حین تماشای فیلم
بنظرم آمد

دولت تدبیر وامید
بخصوص
 تیم مذاکره کننده اش
باید سپاسگذار
خانوم برومند باشند

چراکه
 نه تنها برای ما
که
 برای نسل آینده ماهم
 جا انداختن
آمریکا
میتواند مثل پیشو مریض و ملوس باشد

هرچند
جنسش بگوید دشمن قدیمی ماست
که پدرومادرهامان شکستش دادند
و
البته
حزب اللهی ها هم
سپاسگذار باشند
چون
اسراییل همان اسمشونبرجهان
 همچنان دشمن قطعی محسوب شد
و
درآخر هم با کمک نیروی سوم! (کی میتونه باشه؟)
هلاک شد...

+
فیلم اسپانسر خصوصی داشت
پس برای هزینه میلیاردی اش
کسی خرده نگیرد!

+
بچه ها خوششان آمد
و
بزرگترها هم حتی!

پس دیگر نباید مهم باشد
که
نارنجی حتی لفظا میگوید از شوهرش بدش میآید
یا
طبقه محروم در فیلم تحقیر میشود
و
یا کپل مهربان دیروز
یک بازاری حریص جلوه داده شد...

کپل

+
لطفا برید و ببینید!
بعد از سالها
یک اثر کودک پسند خلق شده
شاید باید حمایت کرد...

نظرات  (۲۳)

  • میم . ب . مهاجر
  • سلام..
    موفق باشید
    پاسخ:
    علیکم السلام
    خوش آمدید...
    این اثر، فرهنگ غرب را به بیننده تحمیل می کند.
    پاسخ:
    خوش آمدید...
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • ما هم بالاخره دیدیم. افتضاحی بود برای خودش ...
    پاسخ:
    یک افتضاح کوبیسم جالب!
    بله ادبیات
    شلیکِ به حق کردید به عرصه ی هنر
    منم از تریبون استفاده کردم و وضع وخیم ادبیات رو هم به سمعتون رسوندم
    حقیقت اینه که ادبیات کشور رو هم به ادبیاتی غربی نزدیک کردندمثل هنر و سینما و...
    روزگاریه که ادبیات هم افتاده دست یه عده که باید فردا پس فردا تشییع جنازه ی ادبیات دور هم جمع بشیم
    این عرصه ی هنر رو مذهبیا خالی کردن افتاده دست نااهل
    به خودمون هم اشکال وارده
    بله
    پاسخ:
    خوش آمدید...
    ادبیات؟!
    خخخخ سلام مجدد عجب دغدغه هایی دارینا
    تهاجم فرهنگی و...چی باید بگم سکوت میکنم
    پاسخ:
    عجیب نیست که
    مقابل توپ وترکشی که هرآن
    خودم و دوستان و خانواده م رو هدف گرفته
    نخوام بی تفاوت و حتی بی دفاع بایستم...
    من فیلم رو ندیدم ولی با تعریف هایی که با توجه به تعریف های اطرافیانم که فیلم را دیده اند نقد شما خیلی جالب و دقیق بود . ممنون
    :)

    پاسخ:
    لطف دارید...
  • انـــقلــا بـــی
  • جالب اینست که خانم برومند ، پیام فیلم را به « مبارزه با داعش » ربط داده اند ...
    یاد آن حرف شهید آوینی می افتم که گفت : « عمر « اسلام آمریکایی » طولانی تر از عمر دولت آمریکا و استکبار است .» ...
    پاسخ:
    خوبی عمر
    هرچقدرهم
    طولانی
    تمام شدنش روزی بالاخره
    است...
    یادسیدقلم دستان...
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • http://mbmofidikia.blogfa.com/post-338.aspx

    نقد جناب مفیدی کیا
    پاسخ:
    خواندم...
    سپاسگذار
  • مردی بنام شقایق ...
  • سلام

    دقیقا چیزایی رو که میخواستم بگم رو شما بهتر از ما فرمودید

    با اجازتون با ذکر منبع کپی میکنیم.

    یکی از سوتی هایی که بنظر حقیر بهش اشاره نکردید عرق خوردن و مست کردن و رپ خوندن و رقصیدن اون دو تا گربه ها شب قبل از حمله است...

    البته سینمایی که ما رفتیم فک کنم فقط من بودم که شاکی شده بودم! بقیه همه شاد و خوشحال و راضی!

    +

    ممنون از نوشته خوب و زیبا و تحلیل عمیقتون.

    یاعلی
    پاسخ:
    علیکم السلام
    بله.درست میفرمایید
    سکانس بیجا و کریهی بود
    حتی با نسبت دادنش به دشمن موشها
    قبح و ناموجه بودنش رفع نشد!
    ----------
    سپاسگذارم از یادآوری...
    سلام
    تشکر بابت نقد کاملتون، قیلم رو ندیدم اما از تبلیغاتش بخشی از حس های شما رو تجربه کردم، مثل ظاهر نارنجی...

    یاعلی
    پاسخ:
    علیکم السلام
    قابل دوستان را ندارد...
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • خیلی عالی میشه اگر فرصت دیدنش رو پیدا کنم.
    ریز بینانه بود.خداقوت

    نقد جناب مفیدی کیا هم بسیار جالب بود تا حدود زیادی نزدیک بود به صحبت شما.
    پاسخ:
    سپاسگذار...
    نخواندم
    دراولین فرصت ان شالله...
    خوب بود
    جز
    توصیه ی آخرش
    پاسخ:
    ادای دین بود بخاطر نقاط قوتش...
  • سجاد آقاملائى
  • فیلم را ندیدم و نمیبینم اما از کسانى مثل شما که دیدن شنیدم که خیلى مناسب نیست.

    متاسفانه جاى بسى ضعف فرهنگى دارد

    پاسخ:
    اما من توصیه میکنم
    بروید وببینید...
    تحلیل قشنگی بود... واقعا
    خیلی وقته میخام برم ببینم فرصت نمی شه. ترغیب شدم حتما ببینمش
    بازم ممنون
    پاسخ:
    باعث افتخار بود!

  • وخدایی که دراین نزدیکیست ..!
  • ک اینطور!
    فیلم رو ندیدم ولی اصولا انتقاداتتون بجاست و این هم نقد خوبی بود
    و ربطی ک آخرش دادید یکجور حقیقت
    پاسخ:
    سپاسگذار...
  • سفیـــر نـــور

  • تنها کسانی مردانه می میرند که

    مردانه زیسته باشند.

    شهید آوینی

    -----
    سلام همسنگر
    التماس دعا مخصوص در حد کربلا: (

    یازهرا (س)
    پاسخ:
    علیکم السلام
    ملتمسیم...
  • فائزه سعادتمند
  • سلام!
    من همون "عزیز"م :)
    این تو هم مثل برومند احساس دغدغه کردی و تحلیل نوشتی برای فیلمی، باید حمایت بشه تا کار آخرت نباشه. برای همین کامنت مینویسم برات :)
    -
    هرچند که فیلم دیدن با من و سینما رفتن افتخاریه که نصیب هر کسی نمیشه، اما میون اونهمه خوراکی و شوقم به کپلک و حرص از هیجان بی حد ملت همیشه در صحنه!!نظراتم رو گفتم و شنیدی.
    و این یعنی نیازی نیست که دوباره تکرار کنم تحلیل و نگاهت رو به قضیه "اسمشو نبر" قبول ندارم...
    اون چیزی که مغفول واقع شده در نقد تمام عیارت اینه که بچه ها وقتی بلند میشن از روبی صندلیهاشون،دقیقا اون چیزی بیش از همه تو ذهنشون نقش بسته که تو کمترین اشاره رو بهش کردی!
    مقاومت در برابر دشمن!
    -
    بی ذوقِ شاعر!
    یه بند شعرم واسه کپلک میگفتی. چی میشد حالا؟!
    والا!
    اولویتش خیلی بیشتر از عشق فسیلت بود(جدی)
    پاسخ:
    سلام به عزیز...
    فراموش کردی من با چند کودک هم سفره شدم برای تماشا؟
    مقاومت دربرابر دشمن، تنها چیزی نبود که دریافت کرده بودند!
    بهتر بود از چند کودک میپرسیدی بعد...
    نظرمو رد کردی ولی جوابی هم برای این تناقض نداشتی!
    -------------
    عشق فسیل م؟!
    ---------
    کپلک حامیای خودش رو داره حامی عزیز!
    --------
    و البته خوب میدونی که بعضی نوشته های من، هیچ وقت کاری به دیده شدن یا نشدن نداره...
    سلام
    منم به یاد دوستان هستم در بیشتر یکشنبه ها که به کلیسا میرم
    برای بهترین دوستانم از جمله شما بهترین ها رو از خدا میخوام
    ممنونم از الطفاف شما
    موفق باشید
    مسیح یارتون
    بای
    پاسخ:
    علیکم السلام
    سپاسگذارم
    سلام خدا برحضرت مسیح(علیهم السلام)
    پول نداریم ...
    پاسخ:
    روزهایی که نیم بهاست
    تشریف ببرید...
    مشکل دنیا این است که احمق ها کاملاً بخود یقین دارند

    در حالیکه دانایان سرشار از شک و تردیدند.”
    سلام
    منور جان چقدر کامل و با رعایت جزئیات همه چی رونقد کردید ممنون من نرفتم ولی از توضیحات شما استفاده کردم...
    پاسخ:
    علیکم السلام...
    الحمدالله...
  • گرافیست کوچولو
  • سلام ..
    نمیدونم چی بگم .. نقدشو خونده بودم .. ولی خب مال‌ِ‌شما جزئی تر بود .. ندیدم هنوز .. گرچه دیگه علاقه ای هم ندارم !!
    پاسخ:
    علیکم السلام...
    نه، برید ببینید حتما...
    بهرحال، بعداز قرنی، یه کار کودک پسند شده!
    باید حمایت بشه...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">