مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

مبدا انقلاب
امام"خمینی" بزرگوار است
حرف او را حجت بدانید...

امام خامنه ای حفظه الله

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

گاهی میشود چیزی به گذشته ای که تو شخصا پشت سر گذاشته ای

تعلق نداشته باشد

اما

از آنجا که تو هم بخشی از آینده ای هستی که در گذشته به تو فکر می شده

لذا

همه آنچه در گذشته صرف نظر از اینکه در آن دخیل بوده ای یا نه

گذشته تو حساب میشوند

و

در قبال همه اش، تو حق داری که

هرجا لازم است سرافکنده باشی

و هرجا نیاز است سربالا قدم برداری...


وقتی این حق نسبت به گذشته به تو داده میشود

لزوما به این معنا نیست که معیار سرافکندگی یا افتخار ذائقه و میل توست

نه!

برای همه چیز قاعده ای مقرر شده است

که

افتخار و شرمساری نیز در همان قالب می بایست بروز کند

و

چنانچه تو اصرار داشته باشی که از قاب تمایلات خودت ابراز وجود نمایی

دو حالت ممکن است به وجود بیاید


یا تو در کمال بی اطلاعی و یا نه ،گرفتار در ملغمه ای از درست و نادرست که به خوردت داده میشود

مینشینی و عینک خودم عاقلی میزنی و گذشته را برانداز میکنی و نظر میدهی

که

خب در این صورت هرجا قدم بگذاری و هرکلامی که بگویی و بنویسی، بهرحال عده ای درست اندیش نقد ات میکنن و عده کج اندیش برایت هورا خواهند کشید..


یا اینکه تو کاملا از قواعد و اصول آگاهی اما نگرش ات انعطاف و ذکاوت گذر زمان را نیز در خود هضم کرده است و برداشت و گویش ات از گذشته در دو حالت ایجاد عکس العمل می نماید

یا عده ای درست اندیش با تمام لذت می ایستند و برایت کف میزنند

یا عده ای کج اندیش تمام قد انکار و تف و لعن ات می کنند


حالا که نگاه میکنی

میبینی چه بدانی و باشی و چه ندانی و باشی

در هردو صورت

عده ای برای تشویق ات هستند و عده ای برای تکفیرت

تنها تمایز اما

در خود ماست


اینکه آن ته دل و فکر و خلاصه ذات و باطن مان

خواهان رضایت یا عتاب چه کسانی هستیم؟


این خواهش لبخند یا اخم ،لزوما به معنای درنظر نگرفتن غایت ماورایی مسائل نیست

که این چندخط بیشتر ناظر به وجه مادی موضوع می باشد


حالا کلا یه لایه دیگری هم هست

که

به تمام گذشته و همه حال و کلهم آینده بی تفاوت اند

و واضح است که حداقل در این سیاهه، این افراد داخل آدم به حساب نمی آیند.

بهرحال بار جبری و نامطلوبی هستند

بر گردن این هردو لایه دیگر که موظفند در هر دوره، این جماعت را هم در نهایت بی میلی با خود به ته خط تاریخ برسانند

چرا که تا صفحه هرعصر از آدمهایش خالی نشود، نسل بعدِ آفرینش رخ نمیدهد!


و واقعیت این است که این باراضافه را اصولا بیشتر آن لایه آگاه به گرده می کشند

چرا که ذاتا آگاهی، تعهد زاست

و

هرکه مسئولیت سرش بشود کمتر راضی میگردد به رها شدن و واماندن هرکس...


اغلب اوقات این حمل طاقت فرسا، حتی بدون هشیاری این جماعت غافل از حقیقت رخ میدهد.

ایشان در این توهم اند که چون کاری به چیزی و کسی ندارند، لزوما زحمتی هم ایجاد نمیکنند

غافل از آنکه صفحه تاریخ باید از لوث هر نسل پاک شود تا کسی در چرخ دنده های زمانش گیر نکند وقتی به حرکت درمی آید برای جابه جایی قرون...

و

نمیفهمند که دشواری حرکت دادن و رساندنشان همه بر دوش دیگرانی است که سرشار از دغدغه اند و هزاران کار برای عمل دارند و کم بودن فرصت طبیعی زندگی را به خوبی درک میکنند

و

چقدر وقتی زمان کم و کار زیاد و دل آشوبه هایت فراوانند دشوار است، تحمل و کمک نامحسوس به عده ای مزاحم و بی خیال و انگل اصلا...


لذا در یک نتیجه کاملا منطقی، به نظر میرسد

اگر جزو لایه اول باشی بسیار آسوده تر خواهی بود


هم انگل نیستی و بار دوش کسی نیستی

هم کاملا آگاه و متعهد به وظایف انسانی و غیرو نیستی..

یعنی

هم هستی و هم نیستی...

اینطور نیست؟


حس میکنم تازه تازه دارم میفهمم چرا اینهمه روشنفکر داریم و چرا هروز به تعدادشان اضافه میشود و اصلا چرا سر هر بزنگاه، عده ای از افراد لایه دوم می روند پناهنده میشوند به جبهه لایه اول...

آخر سر هر چالش که رخ میدهد، به جماعت انگل و زالو ها افزوده میشود

و لذاست که توامان تعداد نفس کم آورده در حمالی تعهد بشری نیز، افزایش می یابد

و

از آنجا که ذاتا انگل شدن در کت این جماعت نمیرود، به صف لایه اول می پیوندند.

و

خدا میداند که تحمل این پناهنده ها چقدر دشوارتر است

هم از جماعت زالو و هم از حجم متراکم لایه اولی ها

این مهاجران، فرزندان ناخلف را مانند که والدین شان هربار با تکرار خاطره شان، به مرز سکته میرسند

نه میتوانند تحمل شان کنند و در آغوششان گیرند و نه می توانند بند ناف تعلق خاطرشان را ببرند...

اگر انگل ها کمر خم می کنند و بازدهی فرصت هایت را می کاهند

پناهنده ها دق ات میدهند.


و انگار همین بهتر است

همین زیست تقابل محور دو لایه اول و دوم


حداقل نه بی خیالی ای در کار است و نه خیانتی

حداقل حرف دارند هردو لایه

و

میجنگند هردو لایه

و

همین خودش موجب احترام است به هردو لایه

حتی با وجود ساده لوحی و خامی مضحکِ مُقلدانه لایه اولی ها...


همین که

در تکاپویند تا زندگی را با درک تفاوت حیوان و انسان پیش بَرند!



+

مثلا میخواستم از خاطره صدا و سبک فرهاد بنویسم!

  • منور الفکر

نظرات  (۲)

  • ارکیده س ی
  • سلام

    مطلب خوب شما در کانال انقلابیست منتشر شد

    خدا قوت
    پاسخ:
    علیکم السلام
    سپاسگزارم
  • مــ. مشرقی
  • به نظرم اگه فقط بخاطر خدا هرکاری کنی و به خودت بیشترین اهمیت رو بده بهترین کاره... هرکی خوشش اومد و نیومد دیگه به ما چه والا :)))

    صدای فرهاد...وای بوی عیدی... نزدیکه دیگه :)
    پاسخ:
    اصلا کلا مشکل ذاتی دارم با قضیه اهمیت به خود! چه برسه به بیشترینش...
    ولی منظورم "برف" و "جمعه" و اینها بود!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">