مثل کاغذ کاربن
میماند
که
لابلای تک تک ورق های زندگی ما
نشسته است
اگر
نباشد نمیشود در هیچ کدام از ورق ها چیزی نوشت
چرا که
بی اعتبار خواهند بود
و
این یعنی خود بلااستفاده گی...
و
دقیقا همان است
که
تمام اعمال نوشت های ما را
منعکس میکند...
این کاغذ کاربن
لاجوردی رنگ ظریف نامحسوس پرنقش بسی تر از همه چیز و همه کس اهم
فقط خود خود اوست
خدا...
+
آدم
را تا به
سیخ نکشند
به خورشید
فکر نمیکند...
برای همه چیز سیخ ساخته اند یا سبد
جوجه
گوجه
کوبیده
حتی ماهی
اما
چرا سیخی نیست
برای آدم؟!
شاید
با یک محور ساده یا قلاب و چوبک های ضخیم خیمه شکل
بشود
کاری کرد...
بهرحال
که تا به
سیخ نکشندم
نکشی ام
یا
شاید نکشم خود را
به
خورشید
فکر نخواهم کرد
و
این احمقانه ترین گستاخی دردناک هستِ آدم هاست!
+
صاحب دارشدنمون
مبارکمون...
بأبی انت و امی و نفسی و ولدی و أسرتی و مالی یا اباصالح المهدی...
عجل الله تعالی فرجه شریف
+
امام صادق علیه السلام:
سبب قیام و دست بر سر گذاشتن و ذکر فرج گفتن هنگام شنیدن نام حضرت حجت را چنین فرمودند:
« زیرا غیبت ایشان طولانی است
و
چون رأفت امام به کسانی که دوستش دارند ، زیاد است
هرکس او را به این لقب
ـ که اشاره به دولت ایشان دارد ـ یاد کند
امام به او نظر میکند
و
از
جمله چیزهایی که نشانه ی تعظیم است ،
برخاستن بنده هنگام نگاه کردن مولا به او است »