به این نتیجه رسیده بودیم
که باید
عمل جراحی صورت بگیرد.
پزشکان نگران
مخالفت امام بودند
به آنها اطمینان دادم
امام مخالفتی
نخواهند کرد
چراکه
در امری که تخصص نداشته باشند
ایراد نظر نمی کنند
همان هم شد
تا گفتند
باید عمل شوید
فرمودند:
بسیارخب!
یک روز قبل ازعمل
تقریبا ساعت11:30
تمام قلبشان را داشتیم
مانتیور میکردیم
از 12 کانال
قلب بررسی می شد.
علائم ایسکمی
یعنی
کم رسیدن خون به قلب رویت شد
دردقلبی ناشی از ایسکمی
شدیدترین درد است
فوق العاده درد بدی است.
می دانستیم الان درد دارند
ولی ایشان
هیچ بروز نمی دادند.
دستپاچه بودیم
می خواستیم سِرُم های تی ان جی
را اضافه کنیم
و داروهای گشادکننده رگ بدهیم
تا
ایکسمی برطرف شود.
ایشان فرمودند:
آب بیاورید
می خواهم وضو بگیرم ونماز بخوانم.
گفتم:
حضرت امام! هنوز ظهر نشده.
فرمودند:
پسرم باید برای نماز آماده باشم.
با آن همه درد قلب
نگران نماز اول وقت بودند
ایشان با سرم خونی که بهشان وصل بود
نماز شبشان را
ایستاده خواندند.
سرم را بالاتر وصل میکردیم
که مزاحم وضویشان نباشد
صبح بعد از عمل
خواستیم برای جلوگیری از درد
وتزریق آرامبخش
تا صبح فردایش
لوله تنفسشان رادر تراشه بگذاریم
که بشود راحت نفس بکشند
کنارشان نشسته بودم
دیدم نوارها دارد به هم میخورد
تصور کردم
می خواهند
حرفی بزنند
سَرَم را جلو بردم
چشمهاشان بسته بود
لوله در تراشه بود
نمی توانستند صحبت کنند
به ساعت نگاه کردم
4صبح بود!
ایشان
با دستگاه تنفس مصنوعی
درازکشیده روی تخت
نماز شبشان را خواندند...
ممنونم ازحضورتون...وب زیبایی دارید..
باز هم منتظر حضورتون هستم..
یازهرا..