مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

مبدا انقلاب
امام"خمینی" بزرگوار است
حرف او را حجت بدانید...

امام خامنه ای حفظه الله

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

وسط محوطه مقر

با مرتضی و مهدی و علی

ایستاده بودیم

و

درست عین دالتونآ

یه حلقه طرح ونقشه زده بودیم


هرچند دقیقه یکی مون به بیرون گردن میکشید

که اصل غافلگیری از دست نره

خیلی وقت بود

خبری نبود

نه شناسایی

نه بوی عملیاتی

نه جابجایی

نه هیچی


بچه ها هرکدوم یه گوشه ای نشسته بودن

و

تو حال خودشون بودن


هنوزم

بعضیا گوشه وکنار

می چپیدن

و

تا فرصتی گیر میآوردن

به

تک تک لحظه های سخت وغیرقابل باور

این هشت سال

فکر میکردن


حق م داشتن

خود منم

که تو کل مقر

به

ممد بی غم

معروف بودم


وقتی از لودگی

و مردم آزاری نفس میبریدم

و

ناخواسته گوشه گیر میشدم


یاد

آرمین

و

اصغر

و

حتی آرتان ارمنی

که سرشون روی پاهام بود و نفس آخرشون بالا نیومد

دست از سرم برنمیداشت


یاد صلیب کشیدن آرتان دم آخر

یاد لبخند شیرین

واون برق عجیب توی چشمای اصغر اونم

توی ظلمات لب خین

یاد سلام آخر آرمین و دستی که بی اراده روی سینه اش کشیده شد


یاد روزهای داغ و شرجی و بی هوایی لابلای هور

وقتی با جواد بعد از دوهفته موندن توی یه قایق که بزور دوتامون توش جا میشدیم

و وقتی با بدبختی از پشت خط عراقیا تونستیم فلنگُ ببندیم و برگردیم

هیشکی باورش نمیشد ما زنده باشیم واسیر نشده باشیم

تا دوماه گرفتار تاولای یادگار مونده از نی آی سمی و نیش پشه های عصر دایناسوری هور بودیم


یاد قراری که با علیرضا گذاشته بودیم

شب کربلای5

که یا برسیم به کربلا از همین محور شلمچه

یا برسیم پابوس ارباب روی همین خاک شلمچه

و

یاد خودم

که آرپی جی بدست داشتم یکی از نونیا رو دور میزدم

یهو حس کردم توی اون محشر

زمین و زمان ایستاد

به سبکی کاه شدم و بعد با ضرب تمام کوبیده شدم زمین

انگار همه استخونام خرد شده بود

نمیدونم چند ساعت طول کشید

تا چشمامو بزور واکردم

ولی درست

مماس صورتم

چهره غرق آرامش علیرضا و اون خواب عمیق که هیچ شباهتی به خواب نداشت

دیگه طاقت نداشتم

دیگه بس م بود


چرا خدا یه بارم که شده در هم خرید نمیکرد...


تصمیم دالتونآ براین شد که کل مقر رو با چند حرکت بهم بریزیم

یکی بدو بره طرف صوت مقر و یه کاست خاک برسری بذاره تا برق از کله همه بپره

یکی بدوو طرف سنگر فرماندهی و حاجی رو بکشونه بیرون مقر


دوتامونم بمونیم وسط میدون تا هم شک وشبهه هارو نسبت به هرگونه دسیسه از جانب دالتونا منحرف کنیم

و

هم تا میتونیم حرکت بداهه بزنیم و مقرو بفرستیم هوا


مرتضی بدو رفت طرف سنگر فرماندهی

مهدی هم سه سوت خودشو رسوند سنگر تبلیغات و مخ شیخ اکبرو به کار گرفت


میخواستیم وقت اخبار ساعت دو ظهر

همه رو سوپرایز کنیم

مهدی انگار خیلی کند پیش میرفت

خودمو بهش رسوندم

بلکه زبون درازم کاری کنه

نگاه ساعت مچی م کردم

أه

چند دقیقه بیشتر نمونده

که اونم از دست رفت


شیخ اکبر برگشت توی سنگر

داشتم دودستی میزدم تو سر مهدی که

مخ شیخو با سوال شرعی بکار گرفته بود

آیکیوش کلا تو حلق بود


علی داشت اون وسط برامون چشم و ابرو و خط ونشون میکشید که

صدای مخبر ساعت دو

مثل موج بلندی که از یه سد شکسته سرازیر شه وسط شیب کوه

ریخت توی مقرو همه رو باخودش برد

همه ی هشت سال

همه شهدا

همه اسرا

همه جانبازا

همه زمانو

همه مکانو


همه چی رو


امام جام زهر رو سرکشیده بود

یعنی چی؟

مگه عهد دقیانوسه که

یعنی امام مسموم شده بود؟


فقط چشمای سرگردانو از اونروز

به یاد دارم

و

کمرایی که به یکباره شکست

و

زانوهای سست همه رو


انگار داس دست مخبر بود و

داشت

ریشه همه رو میزد


قطع نامه 598 بین ایران وعراق اعلام آتش بس و صلح می کرد


تمام شد

دیگه چیز زیادی یادم نمیاد

نه از درهایی که یکباره بسته شد

نه

از تمام امیدی که یکباره از اون بالا خورد توی فرق سرم


مثل میخ کوبیده شدم

وسط زندگی بعد از شهدا و بدون شهدا


محکوم شدم


ما دانشجوهای ستاره دار دانشگاه جنگ بودیم

اخراجمون کردن و

درهای معراجمونو بستن...


فکر میکردم خفه میشم از بی هوایی

میمیرم

کم میارم

ولی

خدا مصیبت و همیشه با صبرش میده


شاید خیلی وقتا کم آوردم

سوختم

جز زدم

ولی

هنوز زنده ام

و

با مرتضی ومهدی وعلی

یه پام شهر

یه پام منطقه وتفحص

یه پام ستاد

یه پام مسجد محله

یه پام دانشگاه وتدریس

یه پام لابراتوار شیمی

و

هنوز وقت نکردیم

قطع نامه رو اجرا کنیم

هنوز شب عملیات باهم عاشورا میخونیم

هنوز هرصبح غسل و عطر و حلالیت و آرزو وانتظار شهادت

هروز عملیات


با عراق صلح کردیم

دنیا خودشو از پشتش کشید بیرونو

رودرو جلومون ایستاد


کار زیاده و وقت کم

گاهی دلم آب میشه برای خاکریز وسنگر

ولی بوی جا استادی و تخته و لوله های آزمایشگاه و دیدارای بیت و حلقه خندون جوونای محل توی مسجد که پای خاطراتم میشینند هم

بوی خوشی است


روزی که شهید شم

دلم تنگ میشه برای این 26 سال جنگ...


نظرات  (۲۴)

سلام
خیلی خوب بود.
موید باشین

یاعلی
پاسخ:
علیکم السلام
سپاسگذارم
کم کم غروب ماه خدا دیده می شود
صد حیف ازین بساط که برچیده میشود
در این بهار رحمت و غفران و مغفرت
خوشبخت آنکسی ست که بخشیده میشود
عید شما مبارک
پاسخ:
حیف...
برشماهم...
سپاسگذارم...
سلام
عید فطر پیشاپیش مبارک...

یاعلی
پاسخ:
علیکم السلام
برشما هم...
الهی....
جبران کن....
سلام و رحمت خدا
طاعات قبول

یاد کتاب ارمیا افتادم..
چقدر دلم گرفت وقتی به آنجا رسیدم که جنگ تمام شد.. نه اینکه جنگ خوب است، نه! منظور آن فضای معنوی و انسان های پاک و خالص...
بسیار زیبا. سپاس
یازهرا
پاسخ:
علیکم السلام
لطف دارید...
ملتمس دعا...
شیرین بود...
التماس دعا.یازهرا(س)
پاسخ:
سپاسگذارم...
شهید سیدمرتضی آوینی:
راز خون را جز شهدا درنمی یابند. گردش خون در رگ های زندگی شیرین است؛ اما ریختن آن در پای محبوب، شیرین تر است و نگو شیرین تر، بگو بسیار شیرین تر.

التماس دعای شهادت
پاسخ:
اللهم ارزقنا...
سلام
موفق باشید...
پاسخ:
علیکم السلام
  • در مسلخ عشق
  • همیشه گفته اند شنیدن کی بود مانند دیدن...
    اما سالهاست با شنیده ها ست که خودمان را آماده می کنیم برای دفاع از غیرت ، مانطور که سی سال پیش شنونده های عبرت عاشورایی خودشان را آماده کردند برای عاشورایی دیگر
    پاسخ:
    خوش آمدید...
    بسیجی همیشه آماده باش است!
  • دانشجوی انقلابی
  • شاید جنگ خاتمه یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت،

    وزنهار این غفلتی که من و تو را در خود گرفته ،غفلت قیامت است.

    سید شهیدان اهل قلم
    پاسخ:
    سپاسگذارم...
    سلام
    ممنون زیبا بود...
    پاسخ:
    علیکم السلام
    لطف دارید...
  • فانوس جزیره
  • روح همه شهدا و امام شاد ...
    پاسخ:
    ان شالله...
    ---------------
    یاد امام و شهدا...
  • امام صادقی
  • خوشا به حال آدم هایی که جنگ برایشان تمام نشده است.
    پاسخ:
    خوش آمدید...
    ما دانشجوهای ستاره دار دانشگاه جنگ بودیم
    این خیلی قشنگ بود
    فقط ببخشید
    نونی چیه؟
    پاسخ:
    لطف دارید...
    خواهش میکنم
    سبک خاکریزهای بتونی ابداعی اسراییل که طرحش رو دودستی تقدیم صدام کردن و برای اولین بار توی شلمچه(کربلای5) استفاده شد...
    ن بزرگ بدون نقطه! که باید فقط با عکس هوایی متوجهش بشی...یگان های پیاده رو غافلگیر میکرده.چون عرض وطولش زیاد بوده وقابل تشخیص نبوده
    عمر ما هم پای لایک و کامنت گذشت. خدا کنه یه پری بگیریم...
    پاسخ:
    ان شالله مشتاقان شهید شوند...
    قشنگ بود... یاده جمعای اونروزای خودمون افتادم... با این تفاوت که ما ینی من شامل یکی از اون سه حالتی که حمید باکری توصیف کرده بود شدم:)
    پاسخ:
    ما قراره شهید شیم خدابخواد...امیدتو از دست نده
    فاصله نوشت تون بی فاصله نوشت باد
    سلام
    حقیقتا انصاف نیست بچه بسیجی مرگش غیر از شهادت باشه
    دعا بفرمایید
    پاسخ:
    اللهم ارزقنا...
    «هنوز وقت نکردیم قطع نامه رو اجرا کنیم»
    عالیییییی بود....
    پاسخ:
    سپاسگذارم...
    -----------
    ان شالله که بزودی توقف موقت تمام شود!
    صدای آژیرهای پی درپی آواز خوش آهنگی نبود ولی چه کنیم برای خبر گرفتن از دسته گلهای مهربان. باید رادیو و تلویزیون روشن میبود روزهای خون و دلشوره روزهای سخت برای فرزندان و خانواده های ایرانی آری به ایرانی بودنم میبالم چون خون عزیزانی برای حفظش به لاله های سرخی تبدیل شد که چون یاقوتی می درخشد...
    منور جان خدا قوت...
    پاسخ:
    سپاسگذارم...
  • ...:: بخاری ::...
  • خوب بود.خیلی خوب.
    خوش به حال اونایی که بیست و شش سال جنگیدند.
    ما که بیست و چهار سال عمرمونو درگیر قطع نامه ایم...
    پاسخ:
    سپاسگذارم...
    بغضم گرفت
    :(

    عالی بود
    خدا قوتتون
    پاسخ:
    لطف دارید
    قشنگ بود اقا اااااااااااااا خیییییییییییییییییییییلی زیبا بود اما این نوشته ها نگفتین از شماست یا نه لطفا در وبم جواب بدین ممنون میشم
    پاسخ:
    لطف دارید
    سلام.طراحی لوگو( بنر متحرک) برای وب شما در سریع ترین زمان ممکن.هزینه طراحی 5هزارتومان می باشد که به مناسبت ماه مبارک رمضان 50 درصد تخفیف در نظر گرفته می شود یعنی فقط دوهزاروپانصد تومان.برای سهولت در پرداخت ،درگاه پرداخت اینترنتی مطمئنی در وبلاگ تعبیه شده است.قبل و بعد از طراحی می تونید با شماره من در ارتباط باشید.داشتن بنر متحرک و تبادل بنر با وبلاگها موجب افزایش بازدید و در نهایت به افزایش نظرات منجر می شود.جهت مشاهده نمونه بنر های طراحی شده مراجعه نمایید.التماس دعاtlogo.blogfa.com
    پاسخ:
    سلام علیکم...
    خوش آمدید...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">