می گویند
که
گاهی لازم است
دیگر
تو نباشی
و
کسی دیگر باشد
کسی با ظاهری دیگر
با
اصلا
جنسی دیگر
و
من در یک تبعیت محض
که
طبیعت لحظه های سلطه پسِ شبیخون است
سرم
را همانجا
که فرودست تصمیم های دیگری است
به اطاعت
به این تنهایی فروآمده ناجوانمردانه
تکان میدهم...
کمی
باید بگذرد
شاید
بقدر عمر کمی از امثال من حتی
تا
عادت هم به این خاصیت تبعیت ها
چیره شود
و
من کمی خلاصی یابم از تنگنای خفقان وار این تنهایی...