هوای
سلسله ایلخانان کرده ام
مسجد ایاصوفیه
و
سماع مرتدان صوفی...
روزنه در روزنه
کویرم...
شن زارهای لوت...
بند ریگ سیستانان
در
عهد
یعقوب لیث صفاری...
هوس
مشک خُتَن
از
آن سوی ماوراءالنهر...
در پی
پریوشِ مَرد افکن
خرامیده بیستون...
و
ایوان تراشیده فرهاد کذابِ
شیرین رُبا...
زانوانت را راست گردان
کمی بالاتر
صخره ها که تمام شود
دهانه غاری است دنج
مانده
از روزگار میترا پرستان...
و
دلم کاروان پُر زنگوله
کاروان سرای صفوی میخواهد
و
کمی
بست نشینی
در
زاویه شیخ حیدر اردبیلی...
چوب های الوان ت را برگیر
با من به
صحرا شو
رقص چوب ی اصیل در اختر فتاده طالعی...
جامه بلوچ
و
ترکمن بر تن کن...
دلم هوای سرزمین افسانه های مدام دارد...
سرزمین قصه های هفت روز و هفت شب
و
اسطوره های هفتآد نژاد...
پور تورج
یا که ایرج
ضحاک کشِ
قَدرِ رستم زاد...
تهمینه ایران میهن...
کیکاووس
و
کیومرث هایت بر خاکند
و
سیاوش هایت بازو در بازوی بیژن های منیژه خواه...
امان از این صفحات عاشق کُش...
ادب در آداب پهلوانانت قوام گیرد
و
ساز تمدن یک عالم
در
این مرزها کوک شود...
بادگیرهایت مستدام
مامِ من
دروازه هایت فراخ
جانِ من
گنبدهای فیروزه ات دوار
تمام جهانِ من
از تمام کوی و برزن ت
میگذرم
ایران
و
در طعم رطب های بر نخیل خرم شهر زادَت پوست می اندازم...
چشم من به سمت قبله خراسان
می ماند
و
پای عریانم
در
اروند پرخروش ات زنده می شود...
کارون تا ساحل هامون
جیحون تا کرانه سیحون
دامنه آرال
تا
آغاز سبلان
و
دره وحشی مارال
تا آرامگاه ستبر آربابا
از دل زاگرس
تا
بلندای البرز
دستانم به زیر گیسوی سرد هزار بیشه
در انبوه هجوم
رودخانه گیلاس
باز کسی می خواهد بداند
چرا من
تورا
سرزمین لاله های واژگون
را
و
زادبوم اساطیر را
سیمرغ و زال
و
قاف عطاری را دوست میدارم...
بگذار
بزرگمهر وار بگویم
تا سحرخیز نگردی
ندانی
که کامروایی کدام است
همین هوای تو را داشتن
ایران م
یعنی
چهارزانوی ادبِ همای سعادت
بر
بام بخت بلند آوازه ات...
از این زیباتر نخوانده بودم و نشنیده بودم ...
قلمتان ثابت ...
احسنت