هرچند
نه انقلاب کردم
نه
قیام
نه حتی یک شورش خیابانی را
نه
طراحی کردم
نه
رهبری
و
نه حتی هدایت میدانی
ولی
نمیدانم
چه شد
که یکباره
قرعه فال بنام من دیوانه زدند!
نشسته بودم
گوش میدادم
اصلا حرفی هم نمیزدم
اصلا فقط به نیت گوش دادن و نهایت یک جمله حرف در اوج ضرورت اعلام حضور رفته بودم
گفت و گفتن
تاخت و تاختن
همه چیز در دریا بود
همه طوفانها و موج ها
و
من در ساحل
ساکت و فقط تماشاچی
یکهو
یکچیزی ته سینه ام سوخت
ته دلم
ته چشمهام
ته خودم
دیگه بیشتر از گوش کردن
فقط نگاه کردم
یعنی بهتر بگویم
درست نمیشنیدم
حالم یکجوری بود کلا
بعد
یکهوتر شد
گفتم
من هستم
کمک میکنم
همه چیز یکجوری شد
+
قیافه همه
محل ندادم
فقط توانستم
یک تلگراف بکسی که باید بفرستم و خبرش کنم از حرفی که زدمیک چیزی بدجور ته دلم را میخورد
هر زاویه اش که به چشمم می آمد
یک جمله و یک تصویر ثابت جلویش را می گرفت
تصویر فیلم جلسه آقا
بعد از انتخابشان به رهبری
فرمودند واقعا نمی خواستم
قصدش، نیت اش
حتی فکرش را نداشتم
ولی
وقتی این وظیفه به عهده ام گذاشته شد
گفتم
من این را گرفتم و تا آخر پایش می ایستم
یادم است خوب
که آقا گفتند
"خذها بقوة"
و تنها جمله ثابت که در ذهن خالی شده من با سرعت نور جولان میداد
همین بود
"خذها بقوة"
حالا شده ام شامل حال آن آیه بود یا روایت
یادم نیست
که فرموده بود
ما به هرکس که ادعا دارد
که حس میکند می تواند
و
یا بهتر می تواند
فرصت...ش را عطا میکنیم
تا خود را بیازماید
تا به او ثابت شود...
و چقدر از خدا می خواهم
ثابت نشود که نمی توانم
و
فقط حرف بوده ام و یک دنیا ادعا
نه بخاطر خودم و نیش وکنایه هایی که نوش خواهم کرد
نه
بخاطر بیت المال و حق الناس و وقت ی که تنگ است
و
بیشتر چقدر دلم می خواهد
خدا بگیرد از همه ام
این غرور و خودگیری و ریا و حس آدم مهم بودن های حتی آنی
که
می آید و میرود
حتی
در خلوت هم
حال بهشتی و مطهری و آقا و باهنر و طالقانی و مهدوی و رفسنجانی و ...
چه وحشتناک بوده
وقتی امام بهشان ماموریت داد
نظام نامه نظام اسلامی را بنویسند
قانون اساسی را بنویسند
شورای انقلاب را تشکیل دهند
و
همه چیز یک بودن از اساس متفاوت را بسازند
ترس ناک است
خیلی
اعوذ بالله...
+
پارسال
یک ماه از توافق ژنو گذشته بود
در یک جلسه خصوصی
یکی از اعضای تیم قبلی مذاکرات هسته ای
آمد و توافق نامه را بندبند از متن زبان اصلی خواند و تعاریف دیپلماتیک ش را گفت
تازه فهمیدیم تا چه حد
چه خبر شده است
جلسه که تمام شد
بچه ها به درودیوار میخوردند
تا چندروز سردرد امانمان رابریده بود
حالا خبر تمدید توافق کذایی رسیده است
چقدرش را گفتند و چقدرش را ناگفته گذاشتند، نمیدانم
فقط خداراشکر
آقا هست...
منتظر حضورتون هستیم
موفق باشید