+
رجب
و
کعبه
و
...
این جا
همان
دیاری است
که خدایش
پرده دری سنگ را
هم
به پای عشق
خوش دارد
و
اِذن دهد
چه رسد
به
دلانِ آدمهایش
که
تا
دچار می شوند
کندوکاوشان
درخود وداشته هایشان
تنها
به یک چیز
منتهی است
همین
دل های سنگ
که از کعبه آموخته اند
گشایش را
+
حتی نمیتوانم اسم او را بنویسم...
عظمت این اسم سه حرفی
در هیچ جوهری
نمی گنجد...
اما
سایه ی او را چرا...
هرچند
با خونِ دل...
از صلابت
از غیرت
از مظلومیت
و
از عزت
این سایه ها...
چه کسی می گوید
سایه ها سیاهند...
سایه گر در خورشید حل شد
کجا تیره و تار است دگر؟!
مردان نازنینی
میشناسم
که
سایه های اویند...
اینک
حوالی حرم
پاس بانی میدهند...
+
پدرم
و
تمام پدران عالم
فدای
پدران شما یابن الحسن...
+
چنان مشق مَردی کن
که
بغض غبطه من
روی سینه
تابوت پرچم پیچ تو
دست ارادت شود
مماس قلبم...
+
طلب میکنم خدا را
تا
تک تک شما برادران گرامی
در
صف خط شکنان
آن
سپاه موعود باشید...
ان شالله
+
عید پدردار شدن هستی
بر همه
فرخنده...
حرف مانده:
امیرمومنان حالِ من
امام من
وارث مردانگی حیدر(علیه السلام)
روزتان مبارک
یابن الحسن(بشتاب خدا, در آوردنش)
:)