باورم نمیشود
من نتوانسته ام گلوله ای به سینه تو شلیک کنم
و میگویند که
تو هلاک شده ای...
هرچند بعید نیست
رد تو را گم میکنند
تا
برای پروژه یمن سازی از اقلیم کردستان
دستت باز باشد
تا بتوانی
بروی یک گوردخمه ای حوالی مرز و کثافت های سفارشی آل یهودی سعود را بپراکنی
که در شگفتم
که تو را چه نیاز به سفارش این و آن
که تو خود جرثومه ای از هر پلشت...
رجوی! ذلیل تر از آنی که تصور کنم
میتوانی
هدایت حتی یک خرابکاری کوچک را دست بگیری
اما...
خداوند لعنتت کند
که
نه میخواهم زنده باشی
و
نه بی چشیدن ضرب شصتم به هلاکت رفته باشی...
+
تمام وجودم بغض است
بغض...
کینه و شعفم درهم پیچیده است
هی بالا می آید تا پشت چشمانم
هی میگویم بعید است
این عوضی
این عوضی
آخ که کاش میتوانستم
تو را خودم بکشم
با همین دستهای خودم...
همه باید مطالعه کنیم تاریخچه این گروهک را
و تذکر دهیم به خودمان ...