مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

مبدا انقلاب
امام"خمینی" بزرگوار است
حرف او را حجت بدانید...

امام خامنه ای حفظه الله

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

عجیب است

هرچه بیشتر زمان میگذرد

بهتر میفهمم

اگر بخواهم

چقدر میتوانم

دیپلماتیک صحبت کنم

یعنی

اصلا یک جورایی

سخت.خشک.سرد.مبهم.محکم و پراز ایهام


حقیقتا برایم کارسختی نیست


و

درست در همسایگی این توانایی

حس ها و خواست هایم

همه

مانندند به تلاطم و شور و گرما و لطافت و انعطاف و هیجان دهه فجر!


هرچقدر که زبانم میتواند

دیپلمات باشد

قلمم جز انقلابی بودن نمیداند!


و

من

تازه فهمیده ام که دوراهی

انتخاب و گذر

بین

یک دیپلمات بودن یا یک انقلابی بودن

را

چطور ناخداگاه رد کرده ام


یکجورایی فطری آمده ام به سمت قلمم

به سمت

نور و گرما

جایی پر از آرمان برای همه بشر

منتها

هنوز یک چیز خیلی مهم کم است

یکجورایی یک پای انقلابی بودنم لنگ میزند

این راه

فقط با مضاعف ها طی میشود!


هرچقدر که

دیپلمات بودن

فقط

برای

نور التماس میکند جاده اش

برای

تمام شدن تونل ها

که

حتی همهمه هایی مخفی هم

براحتی درونشان تبدیل میشنود

به

غوغا و بحران

و

بعد

همه تلاشها می رود

سمت

کاستن وحشت های زاییده شده


انقلابی بودن

بعد از انتخاب

فقط همت میخواهد

که

خلوص و امدادش را کس دیگری میرساند


برایم جالب است

آنقدر سرم گرم حس بازی و رقص نورِ

جاده انقلابی ها بوده ام

که

حتی

نفهمیده ام کی

از سر دوراهی گذشته ام...


و

حالا

علیرغم تمام پتانسیل های فوق قوی ام برای یک زندگی دیپلماسی مدارانه

من

یک انقلابی ام...


یک انقلابی که

تنها آرزویش

قدری همت است!


+

به قصد خرید سررسیدی رفته بودم

گوشه خیابان چشمم بی هدف

ریل کتابهای دست دوم

کشکول از عنوان و موضوع را کاوید


یک لحظه مکث

دست دراز کردم

تورق

هیجان

و

کمی چانه برای تخفیف

و

تا خانه

در دست گرفتن

دو

کتاب جذاب و یکی اش البته

معروف...


بحران: همیلتون جردن

و

آخرین سفرشاه: ویلیام شوکراس


سررسید هم نخریدم!


+

چند وقت پیش

دیدن

چندعنوان کتاب جدید

پشت ویترین یکی از محبوب ترین کتابفروشی هایم

حسابی حالم را خراب کرد!


ایده نوشتن همه آن موضوعات راداشتم

اصلا

قول نوشتن دوتاش را بدلم داده بودم

ولی

توفیق اش انگار

نصیب لایقان شده بود


بخصوص یکیشان

که

هنوز یادم هست با چه اصرار وبحث سنگینی

استادم را قانع کردم

بپذیرد

موضوع مثلا پایان نامه کارشناسی ام باشد

و

بنده خدا

که شدیدا هم باهم اختلاف عقیده داشتیم

گفت

این اصلا یک موضوع تاریخی نیست

موضوع سیاسی است

که

چون

دغدغه ذهنی ات هست

اجازه میدهم رویش کارکنی

و

هنوز یادم هست

تمام دلهره های خاصی که برای رفرنس های اصلی اش دچار شدم

حتی قید کتابخانه را به ناچار زدم


شبی که نشستم تا صبح پای یکپارچه کردن فیش هایم

و

غروبی که در میتینگ انتخاباتی ریاست جمهوری

هم حواسم به نماینده کاندیدا ها بود

هم

به پانوشت نویسی پای تحقیقم


و البته

فهرست منبع نویسی

در سرویس دانشگاه صنعتی

و

چک نهایی کنار پیاده روی خیابان

توسط عزیزترینم!


لحظات آخر فرجه ام برای میل به استاد بود!


یادش بخیر

وقتی برای رفع نواقص رفتم پیش استاد

خیره شدن توی چشمانم

و

گفتن

همیشه از خدا بترس!


آخر من انگشت اتهام را به سمت کسانی گرفته بودم

که

خب ایشان قبولشان داشتند


البته در نمره حق خوری نکردن

صرف اختلاف نظرمان

ولی حسابی نصیحتم کردن...


چقدر دلم میخواست

نظریه جنایی-سیاسی و تاریخی ام

را

کتاب کنم


حتی به این نویسنده موفق موید هم

چندین ماه پیش درخواست همکاری دادم روی موضوع

که

ایشان بخاطر بعد مسافت

نپذیرفتن!


حالا همان نویسنده

همان موضوع

پشت ویترین به من میخندند


دل ذوق علمی ام شکسته است!


  • منور الفکر

نظرات  (۱۵)

  • بــُگــذار گـمنــامـ بمـــانـَـم
  • تکبیر
    پاسخ:
    الله اکبر...
  • منتظر المهدی
  • میلاد عقیله بنی هاشم، سمبل کمال عقل و بردباری
    حضرت زینب علیها السلام مبارک باد . . .
    سلام
    ان شالله بتونیم قدمی برای انقلابمون و انقلابی نگه داشتن نسل های بعدیمون برداریم

    یاعلی
    پاسخ:
    علیکم السلام
    ان شالله
    ---
    واقعا دیگر هیچ وقت آن حرفها را نزنید.حتی در خلوت خودتان.حتی در دلتان...
    اول نیت
    دوم اقدام
    برکت.رحمت.نعمت.معرفت
    همه از جای دیگری است
    شب میلاد دختر زهراست
    هر کجا بنگری شعف برپاست
    خانه مصطفی شده گلشن
    دیده مرتضی شده روشن
    مونس و یار مجتبی آمد
    حامی شاه کربلا آمد
    میلاد نور مبارک
    خداکند با انقلابی بودنمان انقلاب را خراب نکنیم

    موفق باشید
    پاسخ:
    متاسفم شاید اینطور باشد...
  • کمی بودن ...
  • حضرت علی علیه السلام:

    هرکه بداند خداعوض می دهد

    سخاوتمندانه می بخشد.
    دوراهی آکادمیک بودن و نسبی گرایی در برابر انقلابی بودن و حکم خدا. خدا همتم میده راهم نشون میده اگر تصمیم تصمیم باشه.
    پاسخ:
    ان شالله
    سلام...

    و باز هم خوب...

    یک دیپلمات تنها شاید یک مویرگ یک انقلابی باشد و بس....

    انقلابی بودن اینقدر وسیع است که دیپلمات ها در ان غرق می شوند و هیچ جلوه ای از آن باقی نمی ماند...

    طنین من انقلابی ام امام خامنه ای هنوز در گوشم هست ...من به این جمله جور دیگری نگاه کردم و آن هم این که امام با این سخن گفتند آنچه که مشکل جوامع بشری را حل می کند انقلابی بودن است نه این جز کوچک به نام دیپلمات ها...من انقلابی ام امام روحی فداه اوج نظریه مهم مردم سالاری دینی را به همگان گوشزد کرد....

    +اساعه ی ادب بنده را ببخشید که به خود اجازه می دهم در مقابل کسی که عزم کتاب نویسی دارد اظهار نظر می کنم...در واقع نمی دانستم....

    موفق و پیروز باشید..به حق مادرم زهرا(س)
    پاسخ:
    علیکم السلام
    لطف شما بی نهایت است
    سپاسگذارم
    سلام

    از اینکه ارتباطی با پست شما ندارد عذر می خواهم اما امیدورام از خواندنش لذت ببرید...

    مردی باپدرش در سفر بودکه پدرش از دنیا رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی برای مرده های شما نماز می خواند؟».
    چوپان گفت: «ما کسی را برای این کار نداریم».خودم نماز آنها را می خوانم.
    مرد گفت: «خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»
    چوپان مقابل جنازه ایستادویکی دو کلمه زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!»
    مرد که تعجب کرده بود گفت: این چه نمازی بود؟
    چوپان گفت:بهترازاین بلد نبودم
    مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.
    شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد. از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده ای؟»
    پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»
    مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده؟
    چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند برقرار شد، با خداوند گفتم: “خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، یک گوسفند برایش زمین می زدم. حالا این مرد، امشب مهمان توست. ببینم تو با او چگونه رفتار می کنی؟».
    پاسخ:
    علیکم السلام
    عالی بود
    سپاسگذارم
    خدا قوت
    ان شاءالله موفق باشید
    پاسخ:
    سپاسگذارم
    سلام
    میشه دیگه انتخاب نکنم؟!آخه انقدخوب مینویسین میمونم کجاش بهتربود!

    ای بابا:(
    (دل ذوق علمی ام شکسته است)


    پاسخ:
    علیکم السلام
    لطف دارید
  • پلڪــــ شیشـہ اے
  • چی بگم ؟!
    ان شاءالله که قراره کارای بزرگتری رو بکنه این روحیه انقلابی
    خب هنوزم می تونید بنویسیدش، به هر حال نوشته های مشابه از دو نفر هیچ موقع شبیه نخواهند شد.
    ایول الله به قلم تان
    یک انقلابی که
    تنها آرزویش
    قدری همت است!

    زیبا بود...

    چند ماه پیش چنین اتفاقی افتاد
    که یک کتابی رو دیدم
    که اسمش چشمم رو گرفت!
    بعد از اینکه خریدم و تورق کردم

    تمام آنچه توی ذهنم بود که یکبار شروع کنم

    و به رشته ی تحریر درش بیارم

    توی اون کتاب بود...

    آخ آخ...
    پاسخ:
    حال بدی است
    خیلی بد
    هر از گاهی که هوای حوصله ابری میشه

    به خودم امید میدم و بیاد میارم که خورشید هنوز سرجاشه و خاموش نشده ...
    عشق است انقلابی بودن
    ان شاءالله انقلابی باشیم و انقلابی بمانیم
    پاسخ:
    ان شالله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">