وقتی نمانده
باید بزرگ شوی
آنقدر سریع
که خودت هم نفهمی چطور
روزها
این روزها
که نه
مدتهاست
به راحتی
نمیگذرند
نه از مقابل چشمانم
نه از کمبود های من
کجاست اوکه
بگوید
حدیث نفس مگو
این روزها
نفس حدیث مرا می گوید
هرجا که می نشیند
وبرمی خیزد
من
هرچند توان ندارم
هرچند درخودم نمی بینم
ولی
باید تمام شود
چه من این کار را بکنم
چه این چرخ خودش
آزگار بچرخد
این روزها فقط باید
کمی بیشتر
بقض ها را خورد
شاید هم
از کمی
بسیار بیشتر
باید خورد
هم بقض را
هم خود را
خود خوری ست
یا آدم خوری
نمی دانم
فقط ترس برم داشته است