گاهی
فرصت گیرم
می آید
و
می نشینم
پای عکس ها وبچگی هایم
پای آن جوی که
گذر عمر
از سینه زلال ش
پیداست
همیشه
آن گاه
اشک است
و
یک
بغض
یک جوری غریب
آخرش هم
دستی
به دل آب میزنم
و
یک به یک
آن
ریگ های
صیقلی
رنگارنگ
بستر جوی
را بیرون میکشم
خیره یشان میشوم
و
باز به جریان
رفته
می سپارم
اما
اشک واشک واشک...
آرزوهایم
کم نبوده اند
یا
شاید
باید بگویم
کوچک
نبوده اند
هیچ گاه
حالا که
نگاه میکنم
دستم رسیده است به
بعضی هاشان
اما
مانده ام
در غبطه
یکی
مانده به
بزرگترینشان...
تمنای
معلم ی...
خدای قسمت کُناد
حرف مانده:
تو برای
من
تصور ی
تمام ی
از
یک
معلم
بزرگ مرد
پاره تن اسلام
مرتضای عزیز
مطهر از هر
تحجر
تعصب
تعلق
تردید
و
التقاط
تو آن
مَرکَب سوار
چابک
مُرَکَب های خالصِ اصالتی
ریشه ای ناب
از طوبای بهشتی
مکتب جعفری(علیهم السلام)
استاد
دستی برآر
بر سرِ پرُ سودایم
که
تکیه برجای بزرگان است
تمنایی نه بگزاف م
با سلام
گروهی از کاربران شرکت بیان سایتی را با عنوان هزاران شارژ تاسیس نموده اند که در زمینه مسابقات از طریق نظر سنجی فعالیت می کنند.
لطفا در این نظر سنجی شرکت کرده تا در قرعه کشی هزاران شارژ ما قرار بگیرید.
جهت کسب اطلاعات بیشتر به این آدرس بیایید:
http://1000sharj.blog.ir