نه میتونم پشت کنم و رهات کنم
نه میتونم بشینم و نگات کنم
نه میتونم...
فقط انگار
میتونم
فریاد بزنم
بنویسم
بدوم
بشینم حرف بزنم
بحث کنم
عملگی کنم
هر شب و هروز
توی دعوای خسته شدن و کم نیاوردن
چاقو بکشم
چاقو بخورم
ناله بزنم
هق هق کنم
باز فردا چشم هام رو بازکنم
با اولین خبر از اوضاع مملکت
با ولین جمله از اوامر ولی
با اولین جمله از بی شرمی های افراطی
و با صدها بهانه دیگه
برم جلوی آینه
زل بزنم توی چشمهای خودم
انگشت بذارم روی سینه طرف مقابلم ایستاده
یه جوری که انگار میخوام حفره بازکنم تا حرفم رو توش جا بدم
دندونام رو بسابم روی هم
فریاد خفه ای بکشم
بگم
ببین یارو
جمع کن بساط ت رو
تو راهی نداری
وایسا سرجات
جون بکن لعنتی
چته هوا برت داشته
کدوم گوری میخوای بری
اصلا کی از ریخت و وجود نحس و عتیقه تو خوشش میاد
کی راهت میده آخه بدبخت
یه جا آدم حسابت میکنند فقط
خودتم خوب میدونی کجاست
پس اینقدر در گوش خودت موس موسِ واموندگی نکن
بتمرگ سرجات
هرغلطی میتونی بکن
بلکم زودتر این قصه به سر برسه
آره به سر
این قصه یه جوری رقم خورده از اول
که تهش همون وقتیه که سر میره بالای دار
آبرو چوب حراج میخوره
شخصیت لگدمال میشه
آینده و زندگی و خوشبختی دود میشه میره هوا
سر و ته این ماجرا
فقط یه چیزه
خرج میشی قبل اینکه ته بکشی
میفهمی یا باید یه جور دیگه حالیت کنم؟
فکرنکن دور بر داشتنت تازگی داره برام
همه این ادا اطوارات برای من یکی ازون خاطره های گند قدیمیه که هیچ رقمه خوش ندارم یادشون کنم
پس بپا جلو چشم من ازاین شامورتی بازیا در نیاری
و...
اینقدر بگم و بگم
اینقدر اون یقه لامصب بی جربزه رو تو مشتم بچلونم
که
حتی نتونه چونه ش رو از نافش فاصله بده
چقدر سخته
عربده نکشم
نزنم لت و پارش کنم این بی وجود رو
هرچند یقین دارم
تا یه بار به حد مرگ کتک نخوره
به خودش نمیاد
دست از این شک و دودلی
ازاین سفت کن شل کن هاش برنمیداره
اما الان وقت گردوخاک کردن نیست
همینقدری هم که هست
باید هواش رو داشت
بس که دود و دم این خراب شده زیاد شده
سنگین شده
مسموم شده
عی دخل هرچی نالوتی نارفیق بی مرام بیارن هعی
یک کلوم ختم کلوم ناقص العقل دُم درآورده
اون چادرچاقچورتو عین بچه ی آدم سرت میکشی
بی صدا
نوک پایی
میری میشینی سر کار و بارت
چهارچشمی دارم میپامت
جم خوردی نخوردی
میدونی که زر زر اضافه بشنوم
صبح علی الطلوعت میشه شومِ سگ کش
میشه اسفل السافلین نکبتی
شیرفهم...؟
برو
برو ضعیفه
تا قسمم رو نشکستم و دست روت بلند نکردم که خون بالا بیاری
+
خدا کنه آدمیت یاد بگیرم
خداکنه
مردی یاد بگیرم
زن اگه مردی یاد بگیره، کسی حریفش نمیشه
حتی خودش...
دیر شروع کردم
یادگرفتن رو
و
یقینا سزایی جز لیچار شنیدن ندارم...
:|
از بهترین دعواها بود ...