خشم در من پیدا شده
خشمی بسیار حجیم تر از توان مهارم
خشمی عمیق که هرچه روز و ساعت بر آن میگذرد
نه کم میشود و نه تمام...
علت ندارد
فقط هست...
هر راه معتبری میشناختم
ازمودم اما
نه کم میشود و نه تمام...
جهان پیرامونم
میرود تا رنگ ثابت دلخوری گیرد...
و
من حتی گوشه ای از ذهنم جا ندارد
که
نگران شان باشم
اصلا برایم مهم نیست
که
دل شان بشکند یا قیدم را بزنند
چرا اینطور شده ام؟!
عصبانی ام از همه چیز و همه کس...
یک جوری که نه کم میشود و نه تمام...
و ای کاش من هم چنین تجربه می داشتم