مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

مبدا انقلاب
امام"خمینی" بزرگوار است
حرف او را حجت بدانید...

امام خامنه ای حفظه الله

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

این جا کجاست دیگر؟

عجب مکان عجیبی است

پر از سنگ و تیشه و آهن

دریغ از شعله ای آتش


می ماند شبیه یک براده تنها

درگیر کشش های طولانی

آش و لاش از هرچه


این جا کجاست دیگر؟

نه نشانی، نه دری نه پنجره ای رو به باغ

پر از شبح و ایهام و مردگان گورستان

انبوه از طعم سرد کافورها


این جا کجاست دیگر؟

بوریا به تنت دریده میشود حتی

لخت مادرزاد هم که بیایی

عریان تر از لحظه نا پیدا

باز درون ذهن مغشوش تکلم های ناهنگام

یک سیل طغیانگر خواهی دید

وقتی

از تن می رود هر آینه یک رمق

و درست

وقتی

غریب و تنها می مانی


اینجا کجاست دیگر؟

کسی حالی نمیگیرد

از آن گرفتار در خودش اسیر مانده

حتی یک نفر

سراغی نمیگیرد


کجاست اینجایی

که نه کسی لب میزند

بر لب


نه کسی لب می گشاید از من


نه کسی می دراند یقه اش

نه کسی پایی می گیرد بر من


اینجا

دیار الم است آیا؟

کوره راه غم است آیا؟


اینجا

پرنده ها هم عزادارند

که

شبی که رفت

عقاب از سر قله برفت


این سرزمین دیگر

نهنگ و بید و جنون

با

تاب طناب پوسیده ته باغ


حتی یک گیسوی بافت

این جا

یک نفر چنگ نواز

یک ساکن جزیره گمنام


هیچ ندارد این جا


این جا کجاست دیگر؟!!


نپرس از من

حتی از خویش


برهنه شو

سنگین است حتی همین لباس نازک بی دکمه


همین ملحفه دور تو

پاره کن کفن بی انجام را


سرگردان همین کوچه های فراخ

که

دیوارهایش رپ می خوانند


شتک میزنند روی کف پوش هاشان

استفراغ بدمستی های عصرگاهی را!


وقتی

درون این

آلونک های سپید

لکه لکه تجاوز قرمز میشود


کسی حالی نمی گیرد از او

که

موهای کاشته اش

با

مژگان لابه لا کارِ شرابی

و

ناخن های سرخ ضعف دارش

بقدر یک پرتره حتی

قیمت ندارد برای او


از من میشنوی

از این

این جایی که نمیدانم کجاست

برو


برهنه

بی همین پیراهن دریده

بی ملحفه پر لکه

بی کفش و گالش

فقط برو


و در کنار کنسول زرین این

آخرین جعبه در نوک استوانه مرمر

باز کن بند زمان گره خورده به دستت را


رها کن ازین اسارت تیک تاک ها

این تن حمله دیده ی زجر کشیده را


بگذار

قلب رکپ خورده ات

تیغ کشد

قمه زند فرق اقبال خویش را

و

تو

بی حتی ذره ای دخالت

بی حتی اندکی سعایت

برهنه شو

و

برو...


خراب و زار و غمین

دمی درین خرابه بشین...




+

می توانید اطمینان

داشته باشید

که

سطور بالا ابدا رنگی از هرگونه نظم ندارند...

  • منور الفکر

نظرات  (۲)

سلام و نور..

به نظرم این متن ظرفیت داشت با پرداخت بهتر حس ترس رو هم انتقال بده.

اوس
پاسخ:
علیکم السلام
--
اوس؟!
چقدر آرامش می دهد
دمی نشستن در این خرابه ی قبر,
گاهی..

اصلا" بنشین بر لب گور و گذر عمر ببین!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">