و تو از جنگ چه میدانی؟
از قرن ها غارت
هجوم بی محابا
تو چه میدانی از تجاوز
و
از استیصال...
تو حتی هنوز نمیدانی که چنگیز مقصر نبود
همان طور که
یزدگرد مقصر بود
تو هنوز در نهایت جهالتت
مغول را و عرب را خونخوار میشماری
و
وحشی...
و
هنوز نمیدانی
این حماقت های پادشاهان عزیز بوده است
که
زمین و آسمان سرزمین پارسیان را بهم دوخته...
تو چه میدانی که اگر خوارزمشاه
آنهمه گستاخ نبود
اگر آنهمه جاهل نبود
می فهمید که پاسخ یک رفتار صلح جویانه را چه باید داد
یا اگر
آن پادشاه فرسوده و جاه طلب ساسانی
می فهمید که
زرتشت را ختم ی است و اکمالی
اگر
حداقل کمی باور داشت به موبدان آتشکده های حکومتی اش
باید می فهمید شهابی پس هزار سال ثاقب گشته است
و
کنگره های ایوان اش
خواهد شکست
و
تو هنوز پس این همه قرن
باز هم کبک وارانه به برف خو کرده ای
و
از عظمت سخن میرانی...
کدام عظمت؟
کدام شکوه آخر سلطنت طلب بخت برگشته...
تو را به چالش روخوانی
فقط
یک سلسله جمع و جور از ده ها تبار قدرت گرفته در این فلات فرا میخوانم
من صبورانه
با استکان مدل عینکی قدیمی سنتی ایرانی ام
همین کنج اتاق مینشینم
تا
چین و چروک های صورتت
تا
چشمان از حدقه بیرون زده ات
تا
موهایی که وقت خواندن خواهی کشید
تا
بغض هایی که خواهی کرد
تا همه ات را بشمارم...
من تورا تا نزدیک در خروجی این ظلمات جهل مشایعت خواهم کرد...
+
تاریخ را بخوانید
تا
بقدر قرن ها از بی عرضگی خسته شوید
تا
بقدر عصرها از بی ثباتی ذله شوید
تا
بقدر یک پیر چندهزارساله ملتمس تنها کمی عزت شوید
کمی استقلال
کمی جمهوری
کمی اقتدار
کمی خدا...
تاریخ را بخوانید
تا
بقدر تمام شهدا
انقلابی شوید...
ایران
بدون انقلابِ خدایش
یعنی یک هیچ بزرگ...
و این هیچ نه تنها برای این گربه تیزهوش درست در وسط خاورمیانه است
نه
این هیچ اگر بخواهد آوار شود
بدانید
که
تمام جهان را خواهد کشت...
+
اگر تا دیروز
تنها این مشارکت در انتخابات بود که ضامن بقا ، عزت و پیشرفت بود
امروز
فرموده اند
که
تنها
انتخاب آگاهانه است
که ضامن بقای انقلاب است...
به انتخاب فکرکنید
به انقلابی بودن
به ایرانی که اگر انقلاب نداشته باشد...
به مرجع لیست ها
به اینکه اسامی تنها از دو منبع خواهند رسید:
یا انقلابی
یا آمریکایی...
به صف بندی های صریح
این روزهای آخر ابهامات دنیا
فکرکنید
مصلحت اندیشی های نا به جا
عاقلی کردن های نابخردانه
محافظه کاری های بزدلانه
وقتی
ولی فقیه تمام قد ایستاده اند
یعنی
فقط یک کلمه:
جاماندن...
به جاماندن فکرکنید
کاش میتوانستم
هرچه برسرمان آمده را برایتان بگویم
اما ننه سرما هم حتی
چندماهی بیشتر مجال قصه گویی ندارد
و
من
ازو کمتر...
برای قهوه خانه اندیشه ایرانی خواهتان
از
روضه های سلسله های مسلسل بی کفایتآن نقالی کنید...
کمتر قلیان بکشید
تا
کمتر مخمور جمود و جبر غرب شوید
شما ایرانِ انقلاب کرده اید
و شما
بچه های همان انقلاب...
نشاید که مادر را تنها گذاشت
و
یا خنجر بر پشت پدر زد...
مرام رستم واران نباشد چنین
و
رسم تهمینه زادان...
کاش میتوانستم فریاد زنم رنج این وطن را
و
غربت این انقلاب را...
حقانیت
حنجره من فدایی توست...
+
اگر موسیقی معکوس روی این آهنگ پیاده شود
نتیجه چه عباراتی خواهد شد...!!!
من حسودم! :)
میدونی یه چیزی رو! این به خاطر سکوت شماهاست متاسفانه!