+
آن قدر
حجم مطالبات ولی امر عشق
در همین دوماه اول سال
زیاد است
که
حتی برای پرداختن قلم به آنها
زمان کم می آید
و
آن قدر
عمیق اند و پر ابتلا و اهم
که
درگیرم با خود
چگونه پردازش سازم
تا
از عظمت و ضرورت شان کاسته نشود...
هرروز شده است شب قدری بلند
که
زاهدان و عابدان و درویشان و پارسایان و عارفان
را
به مصاف اثبات ایمان شان می خواند
به راستی آزمایی یقین
به صداقِ تقوا...
کجاست آن خیرالبشر تا عبا کشد بر سر ما افسرانِ بازیگوش این جنگ تن به تن رسیده
کجاست ذخیره خدا تا ستاری کند کاهلی ما را
اصلا نه
فقط از جوار جانانه اش بگذریم به لختی
و
نفس بگیریم برای این همه کارزار مسموم...
+
اینجا
هوا گرم است
از تیره ستون فقرات بچه ها عرق شره میکند
آب جیره بندی است
و
هوا حتی...
لباس ها به تن بچه ها چسبیده
و
انگشتان پاهایشان در پوتین ها پوسیده
از دریغ مجالی برای استراحت...
از هر سو
پنجره
دیوار
در
و روزنه آجرها حتی
هجوم است
و
یورشی بی محابا
همه سازه های نو دارند
و
تاکتیک های تازه
و
ما همچنان بر مقام ابراهیم قدم سفت ساخته ایم
بر ثقلینِ خدا...
عجوزگان طلسم خاص می سازند
و
ما
عصای موسی از سینا به قدس می آوریم
شام
و
طور
و
عراق
ما تا منتها الیه کفرستان
از همین دریاچه بی جاذبه اورال تا مصب نهایی رود وحشی می سی سی پی
صیحه ثاقب لا اله الا الله پیچیده در خال هاشمی میزنیم
مَفری نیست
برای
باطل...
طومار زهق شما پیچیده گشته است
و ما
رأیت حیدری افراخته ایم به نیت خیبرانه تل آویو...
جهزوا ملاجئکم...
احسنت