اربعینِ ارباب
که می شود
ما
تمرینِ قیامت
می کنیم هر سال...
به محشر میشویم
کسی را باکسی کاری نیست
همه پریشان
گریان
بر سرو روی زنان
از هم گریزان
دوان
سوی پناه ند
سمت آشنا
که
برسند به او
آشنایی بدهند
نجات بخواهند
دست گیر
دنج گاهی کنج عرشه سفینه النجاة
و
همین لولو و المرجان ها
که سرازیرند از گونه ها
باب آشنایی اند
فتح شده
وقتی آن قتیل العبرات
سر مبارک را بلند میکنند
و
نگاهشان
دست روی سینه نشسته ات را
می نگرد
یکباره قطرات گل آلود شده با غبار راه بر سیمایت
برق می افتد
و
تبسم آن جان
یعنی
محشر تو آرام گرفته است
یعنی
تورا در سفینه خون خدا جاست
یعنی
تو نجات یافته ای
از این صور عظیم
ازین محشر کبری
وقتی
جاده ها ته میکشند
و
نای تو میرود که به ته رسد
ناگهان وقتی
بین الحرمین
پس گردهای از راه رسیده
سر برمی آورد
وقتی
مشتت گوله میشود روی قلب به درد نشسته ات
وقتی
از عالم و آدم
تکه میشوی یکباره
میدوی تمام طول علمدار و ارباب را
وقتی
برق می افتد خاکی های راه ت
وقتی
به ولوله می افتی
برسرزنان
هروله کنان
لبیک گویان
قصد آستان میکنی
عشق بازی ست
آری
اما
اینها همه
یک تمرین است
تمرین آن روز آخر
صور اسرافیل و اذا زلزلت الارض و اذا الشمس کورت و گریز مادر از نوزاد و محشر و آن بی کفن بی سر و کاسه هایی لبالب
گواه سیرابی چشم و چشمه ولا نوش تو و یک کشتی برای نجات
تمرین یک شفاعت است
+
برای روز امتحان
همیشه یک قانون هست
هرکه بیشتر تمرین کرده باشد
موفق تر است...+
میشود درس را از بَر باشی
ولی تمرین نکرده باشی
بعد
بیست بدهندت؟
خدا کند بشود
چون
ما را به تمرین راه نداده اند...
+
+
این حسین کیست
که
عالم همه
دیوانه اوست...؟
کاش می ماندم میان کربلایت یا حسین
مثل کفشی که ورودی حرم جا مانده است...
به یادت بودم داداش و البته نائب الزیاره
یاعلی