به تمام
بچه های انقلابی
توصیه موکد دارم
که
اگر شده حتی
یک بار!
اما
بروید این پینت بال را...
صدای نفس های خودتان در حصار آن کلاه تنگ و خفه
لزوم سرعت حرکت و عمل
در زمین نامسطح و سنگلاخی
و
حفظ هشیاری نسبت به حمله طرف مقابل
فی الجمله
تاکتیک
توفیق عملی طرح عملیات
اطاعت گروهی از سرتیم
تسلیم در برابر داور زمین
و...
حس نفوذ به قلعه سنگی و تصاحب پرچم
و
اهتزاز در نقطه مقرر
فریادهای مراقب باش
و
بدو
و
برو
و
گرفتش
و
تمام شد.تمام شد هم تیمی ها
همه اش
هرچند لذت بخش بود وقتی بازی حتی به دو دقیقه نرسید
و
پیروزی شگفت آوری داشت
اما
نگذاشت جز لبخند کم جانی به سرتیم
واکنش دیگری داشته باشم
که
تمام مدت جستجوی پرچم
تمام وقتی که سنگر گرفتیم
و
یکدستی پشتیبانی دادیم
از دیواره قلعه گردن میکشیدیم
تا جای نفرات مقابل را پیدا کنیم
وقتی
ناچار بودیم درست مقابل شان بی پناه بایستیم تا پرچم را برداریم
همه مدت
سینه ام تیر میکشید
چون
شباهت غریبی داشت
فضای ساختمانی قلعه با معماری سوری
و
من
همه اش یاد مدافعان بودم...
دیگر بماند آن لباس نظامی لیزری
که
بچه ها مانند ساخته بود به دختران کشافة المهدی لبنان!
وچقدر عکس های حجله ای که گرفتند این دوستان...
+
خلاصه خواستم عرض کنم
حتی شده یک بار
اما بروید این پینت بال را...