به جهت ماموریتی
ناگزیر شدم
روی دور تند
آرشیو مستندهای سلبی و ایجابی ام با موضوع انقلاب را ببینم
حس و حال م مسئله نیست
منتها اینکه
عجب دنیایی
عجب سرنوشتی
عجب قصه و رزقی و عجب...هعی
چرا مسئله است اینها...
انقلاب
اگر بخواهیم مادی و تئوریک بحث کنیم
در لایه دوم
5 نفر یلِ شاخص داشت
5 نفر!
یک انقلاب
یک اسلام زنده شده را
جمع و جور میکردند و رتق و فتق مینمودند...
یک نفر از این 5 نفر
که
اتفاقا نفر دوم به شدت فعال و موثر بود
هاشمی بود...
حالا
به 40 سال نرسیده هنوز!
من
که به 40 سال نرسیدم هنوز!
باید بایستم جلوی این کهنه مبارز و دگراندیش
از
همان انقلاب
در برابر خودش اما!
محافظت کنم...
عبارات جدید نیستند
قصه هم جدید نیست
خبر تازه ای هم نیست
ولی
کُنه ماجرا هیچوقت از تازگی نمی افتد!
یعنی ظرفیت دارد این ماجرا
که هربار بروی در عمقش
همان جا
از زور بهت و استیصال و کلافگی و خشم و ....
عین میت به لحد نرسیده هنوز
روح از تنت جدا بشود...
البته ما زودتر از ایشان هم
ناچار شده بودیم
جلوی دست و چشم و پا و اعصاب از دست داده های پشت خاکریز نشینِ عقد اخوت با شهید بسته ها
هم
بایستیم و از عظمت و حرمت و دستاوردهای سالهای جوانی عمرشان محافظت کنیم
از
خون برادران شهیدشان
از روزهایی که جنگیده بودند و حالا...
اینجا قصه تکراریست
کم کم به مرز های مقاومت فرامرزی ما هم خواهد رسید...
که
بایستیم مقابل برخی مدافعان امروز حرم
فردا روزی
و از این مهاجرت و جهاد غریبانه محافظت کنیم...
ما آدم نیستیم
و
قراری بر خلقت آدم وارانه ما هم نبوده است از ابتدا
ما را
محافظ آفرید خدا...
محافظ هرآنچه از اجداد روح الله به او امانت داده شد تا روز موعود...
ما نشده ایم که بادیگارد بنده خدا؟نه؟
ما
محافظ شخصیت خلقت خداییم...