مدتی است
عجیب یاد آن, دونفر
میکند خاطرم
دیشب
سرم را تا روی بالشت گذاشتم
تا آمدم چشمهایم را از
صورت دنیا بگیرم
چیزی به نگاهم قلاب انداخت
و
بجای گرد همزاد مرگ
که بپاشد دراین مردمکهای خسته
پرده ی حریر اشک
آویخته شد
و
بقض دست درگردن بغض
انداخت دوباره...
پاهای برادر کوچکم
از پتو بیرون مانده بود...
هجوم
شبیخونی شد
درون م غوغا
پاهایش صاف وسفید وتمیز و
سالم
آری
پاهایش بی آبله
دلش آرام
سرش
بر دامان خانه
خواب هایش
رنگین کمانی
کنار نجوای گرم خانواده...
خیالی آسوده...
که مادر هست
پدر هست
ومن تنها نیستم...
وترسی نیست
ودل آشوبی نیست
کسی در خانه را نخواهد شکست
با لگد
کسی سر پدر را نخواهد شکست
با خشکی فلزی
قنداق تفنگ
کسی
صورت مادر را کبود
نخواهد کرد
با دست سنگین
نامحرمانه
کسی
دستهای برادر بزرگش
را نخواهد بست با
دستبندهای لاستیکی
کسی موهای خواهرش را
نخواهد کشید
به خیابان های ناکجاآباد
و...
دیشب به آنی
آهی داغ
سینه ام را
سوخت
توکجایی امشب
کودک تنهای مسلمان
برخرابه کدام خانه
خوابیده ای
پاهای چرک کرده ات
آبله های سرباز کرده ات
این خونآب وعفونت
مگر چندسال داری تو؟
این درد را کجا
جامیدهی
دستت را بیرون کش
دهانت پراز خاک ونخ
شده
بافت های
آستین لباس پاره ات
جامانده در این دهان کوچک
که میترسد
ناله وبقض اش
حرمله را
به خرابه کشد
تو آواره ی آوارهای خانه ات شدی
زیر آجر وآهن
این تن نحیف
را پنهان کردی
مادرت مرد
وقتی
دستش به کمر برادرت
مانده بود
وقتی
برادرت را بردند
به کجا؟
خدا می داند
خواهرت را
کشان کشان
بردند
به کجا؟
خدا می داند
خدایا
امشب
چند دختر
سر بدیوار سلول
می کوبند
تا تمام شود
وحشت ودرد
خدایا
ازچند قفس
امشب
فریاد
ادرکنا یا عباس(ع)
بلند است؟
دلم طاقت ندارد
حجم این شبیخون را
تاب ندارد
ترس این کودک
مانده در خیابان های خانه اش را
از هرچشم می ترسد
و
از هر دست
می گریزد
خدایا
شیشه کدام خانه
امشب
خواهد شکست
بوی دود وباروت
از کدام محله
خواهد برخاست
خدایا؟
گرسنگی
تشنگی
یتیمی
ترس
وحشت
زخم ودرد
کو مرهم
این همه آلام؟
دلم درد میکند
خدا...
دلم هوای چمران کرده
یاد آوینی...
آن دو مرد...
که بر درد شیعه
می سوختند
که تب یتیمان مسلمان داشت
دلهاشان...
چمران
سید...
باز کودکان یتیم
باز دختران اسیر
باز درد...
حرف مانده:
با شعار
لبیک یا یزید
خاک سوریه
رانه
مردم
سوریه
را شخم
می زنند
دیگر اینکه
بگویم
روی یزید
را سفید کردند
دلم را راضی نمی کند!
تن یزید هم
در گور اسفل السافلین ش
می لرزد
از این خلفان...
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
کار بجایی کشیده
که بگویم
کاری کن
فقط با تیر وتفنگ بکشند...
دار
خنجر
تیغ
اره برقی
خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا