میگفت
از دوره شکلات بهت دادن گذشته
الان دیگه نباید دنبال یه چیزی باشی که دلت رو آروم کنه
باید دعا کنی برای اونهایی که هم خط نیستند
و
باید حواست فقط جمع کاری باشه که ازت میخوان
خیلی وقته بهت شکلات ندادن
چون دیگه دوره اش گذشته برات...
گفتم منتظر نباشم؟
حق ندارم توقعی داشته باشم؟
شدت و جدیت نیازهایم در قیاس آن گذشته پر شکلات پس چه؟
من الان قندم افتاده...
من رو بد عادت کردن خب...
گفت
خیلی پورویی...برو دنبال کاری باید...
+
گفتم ممکنه به این صراحت بهت بگن که...؟
من خیلی فکر کردم، درسته اونچه قول داده بودم انجام ندادم
ولی
...
گفت مثل اینکه فرمانده گردان شده باشی
گفتم حاجاقا بگید مسئول اطلاعات یک منطقه...
گفت
اصلا از کجا میدانی مربوط به آینده نیست؟
حواست به آینده باشه
شاید یه هشدار بوده...
گفتم نه سردار
خیلی سخت شد.ترسناک شد...
گفت آره سخت شد.خیلی...
+
خلاصه دوستان
از یک جایی به بعد
فقط ماموریت هست و هشدار!
از یک جایی به بعد شکلاتی در کار نیست
و
باید تنها با قوه اشک، بکوشی تا قند ات افت نکند...
دنیا قانونش اینه که تلخی و شیرینی کاملا در هم تنیده شده..
باید صبور بود.