چالش شناسی

از همان شاید حدودا حالا شده باشد
10 سال
پیش و بیشتر و مطمئن تر از همان 8 سال پیش
اعتقادی پیدا کردم راسخ
به این موضوع که هیچ معنی ای ندارد که بچه های حزب اللهی بخصوص آن دسته فعال و مهمتر مدعی شان
که
عموما باسواد تر از فعالین هم سن و رده خود در جبهه مقابلند
اینهمه بی خبر از برخی قواعد بازی باشند!

ببینید هردوی ما جوانهای دوجبهه
یک جنس خلآ مشترکی را دچاریم
که هرکدام از ظن خودمان البته...

ما قاعده های دنیا را جزیی نمیشناسیم
و دغدغه تعامل با هم رده و هم سن های خودمان در دنیا را نداریم
و طبعا و ایضا هیچ اشراف تهاجمی و ابتدا به ساکنی به ابزاراتش نیز...

و جبهه مقابلی هامان هم هیچ شناخت و دغدغه ای نسبت به مبانی و ابعاد حقیقت اصیل ندارند
و طبعا و ایضا هیچ درک و متاسفانه هم علاقه و هم کنجکاوی درباره تمام فضاها و آثار مترتب از اندیشه این طرف نیز...

ما در اعراض از دنیا و در کنار
و
آنها فراری از خود و بی خود از خود اندرون دنیا

قدرمسلم وضع ما بهتر خواهد بود
و
امکاندسترسی ما به کمال به جهت سرعت و نزدیکی مسیر میسرتر است

ما اصول را میدانیم
گستره نگاه و شناختمان و پیش از همه انعطاف درک مان به یُمن همان مبانی بیشتر است
و لذا
کافیست تا زبان و ابزار را بشناسیم

ما برحسب اصول مان میتوانیم بشریت را نیز بفهمیم
خودش را
خطاهایش را
و
آنچه باید بشود و باشد را...

ما کافیست تا قاعده و ابزار این دنیا را کاملا اورجینال مطالعه کنیم
اینجاست که مثلا برای شناخت چالش هایی
از قبیل "حقوق بشر" "حقوق زنان" و ...
لازم است
تا انگشت کوچک پنجه پایمان برویم داخل فضای بین الملل
و
خوب که زیر و زبرش کردیم
بعد خودتان ملتفت میشوید که باید چه بلایی سرشان آورد و چطور...


آدم کلافه میشود
وقتی
پرچم طلم ستیزی دنیا دستش باشد
اما
دنیا یا اورا تروریست بداند
یا ضد حقوق بشر
یا مخل حقوق زنان و کودکان
یا حتی نداند که مثلا ایران طرف اوست در فلان ماجرا...!

این تقصیر هرکه بود و هست
مِن بعد فقط و فقط مقصرماییم!!!

چشممان کور
دندمان نرم
خانه مان آباد
و
روزگارمان خرم
وقتی از خدا توفیق جهاد میخواهیم
و
وقتی از مشت گره شده بالا میبریم ادعای سربازی میکنیم
و
وقتی دل مان برای همه دنیا به درد می آید
و
...

آتش به اختیار که شدی
همه چیز تمام شد...

اصلا ثانیه های تاریخ ایستاد
و
جهت عقربه هایش برعکس شد

حالا همه چیز بر مدار همت و وفای به عهد ما و استقامت بر ادعای ما میچرخد...

زبان دنیا را یاد بگیرید
قواعدشان را بفهمید
و
حمله کنید!
پی درپی...


+
استادی داشتیم میفرمودند
حلقه نخست و ایدئولوگ و استراتژیست کمونیست در شوروی
وقتی نقدهای شهید مطهری به مارکس و مارکسیسم را خوانده بودند
دستور تشکیلاتی شان شد
که
تمام لیدرها و حلقه یک ها بعد از منابع اصلی خودشان موظفند کتب مطهری را بخوانند
و
جالب تر آنکه
استادشهید اگر مارکس، در موضوعی 3 شرح داده بود
ایشان آن سه شرح را به 6 شرح و بیشتر افزایش میدادند و سپس پاسخ هر 6 تای آن را میدادند!

ایشان هم مارکس را ادامه داده بودند و هم درجا کشته بودند...

این دقیقا یعنی شناخت قواعد و ایضا حذف کل سیستم...

دنیا را اینطور باید بشناسیم ما و دقیقا همینطور حمله ور شویم
وگرنه کلاهمان پس معرکه فتن و حرب عدو خواهد ماند...