مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

معنویت عقلانیت عدالت

مکتب انقلاب

مبدا انقلاب
امام"خمینی" بزرگوار است
حرف او را حجت بدانید...

امام خامنه ای حفظه الله

طبقه بندی موضوعی
پیوندها

همه وقتی فراغت دارند

مینویسند

من انگار اما

ساز ناسازگارم همیشه کوک است


در ازدحام همه دلمشغولی ها و سرشلوغی ها

دلم میخواهد بنویسم

دلم میخواهد بخوابم

دلم میخواهد بنشینم پای الاکلنگ شبکه های سیما

دل دیوانه وقت نشناسم خیلی چیزها میخواهد

اما

وقتش نیست و این تخس شرور خودش بهتر از هرکسی میداند...


همین 4روز پیش رو

به حد مرگ گرفتارم اما لیوان چای، هدفون و خیرگی های مدامم به هر سو

اصلا همین هوس سرکش پُرکِشش قدم زدن های بی نهایت

توانم را گرفته است


خوابم می آید

آنقدر که میترسم بغل دست راننده تاکسی به خواب روم

حتی وقتی بین دو مسافر عقب نشسته ام

بدون هیچ تکیه گاهی برای سر


حواسم نیست حتی

که

شانه و گردنم درد میکنند

حتی چشمانم

و فراتر از همه شقیقه هایم


وقتی اینهمه بی محل میکنم تمام هشدارهای جسمی ام را

یکباره بغض میکنم

دیگر چه نیاز به ضربات عصای سیاه ات؟!


گاهی انگار همان دخترک کم سن خطاکارم

همان که باید کتک میخورد تا یادش میماند


الان میشود بگویم

که

من کتک هم خورده ام...آری الان که نیمه هشیارم میشود اعتراف کرد


و حالا که سنی از سرم گذشته است

دیگر

براحتی دردم نمی آید

اصلا براحتی وحشت نمیکنم

و براحتی بغض نمیکنم


اما

امشب این قفل لامصب درست زیردست سیب گلویم دارد جان می کَند


مغزم جان ندارد

خوابم می آید

اما

600 شماره باید تایپ شود


100 شماره پیامک فرستاده شود

و

بعد هم ارجاعات تنظیم گردد


یادم نمی آید

کارهایم را...


همیشه همین وقت ها

همه تقاضاهاشان را برایت رو میکنند

حتی اگر

قلب خودت باشد این همه


حتی اگر ویار خوردنی باشد


میدانید

من یقین م به اتم رسیده است

که

همه چیز دنیا بی شعور است

و

از همه بیشتر خویشم...


کاش می توانستم

خلاص ش کنم...


در فایل های درهم و مفقود ذهنم امروز دنبال حسین گشتم

من کسی به این نام نمیشناسم

اصلا با گرایی که داده است

حذر میکنم از هرچه حسین است

و

دست و پا میزنم بگریزم به او که حسین(علیه السلام) است...


تنها حسین ی که میشناسمش...


شاید کلید خانه پدری را بشود گرفت از پسر...



+

مجبورم ناراحت نشوم از ناراحت شدن های دیگرانی که علت ناراحتی و انتقادشان دقیقا همان رفتاری است که سلوک خودشان است...مجبورم!


+

این الحسین؟!


+

بغض درد بی درمانی است

که

حتی اشک هم شفایش نمیدهد...


+

این روزها سرطان هماهنگی گرفته ام...


+

عاقلی کردن برای کسانی که بزرگ ترند و قبولت هم ندارند

شاید انگار یعنی

نیل را بشکاف موسی...


+خوابم می آید اما نمیبرد...


  • منور الفکر