یک سوال هست
که از قضا
خیلی هم جدی است
و
پاسخش
یقینا برای عده ای در این نظام
کارگشاست...
سالها
هرازگاهی اگر سوالی در این باب
طول و تفصیل داده میشد
ذهن من به ناکجاآبادهایش سرک میکشید
اما
درست پس از آن پروژه فیش برداری
از منابع اصلی
که
حتی در کمال ناباوری مرا به ارتباط گرفتن با یکی از مهره های رده دوم آن روزهای سازمان ناچار ساخت
ذهنم انگار
گرفتار رفتار موذی جونده هاست...
میخواهم بدانم
و
کاش بتوانم پاسخ این سوال را بیابم
که
این شستشوی مغزی
هیپنوتیزم روانی
اقناع مفهومی، ایدئولوژیکی یا تشکیلاتی
هرچه
این هرچه
چه سیستم تعریفی دارد؟
چه اصول کاربردی و آموزشی؟
و
چه راز ماندگاری روانی ای؟
سالهاست دیگر خبری از اشرف نیست
و
سالهاتر است که دولت ایران به تمام نادمین حقیقی و توابین رخصت داده است
اما
چرا به جای مرزهای وطن
امروز
بریدگان از اشرف در آلمان و فرانسه و... سر میکنند؟
آن هم
در انبوه اضطرابی که هرآن تصفیه تشکیلاتی شدن
تهدیدشان میکند؟
میخواهم دقیق بفهمم
که
دقیقا چه وزوزی آن ملعون و دم و دستگاه سخیف مخوفش
درِ گوشِ
روزی فرزندان این خاک کرده است
که
حتی ازو میبُرند
اما
به مبارزه علیه نظام فعلی ایران اعتقاد دارند
همچنان؟!
آنانی که
همسرانشان را رجوی یا سر به نیست کرد یا تصاحب نمود
و
فرزندانشان را سقط ساخت یا آواره پرورشگاه ها و هزاران موسسه بدنام و بی نام و نشان اروپایی کرد...
و
همه چیز خود خودشان را در یک کلمه ی بین ما و آنها باور مشترک
تباه...
چگونه با چنین حجم شگرفی از کین و انتقام و خشم
هنوز هم
فصل مشترکی بین خود و نظام ایران نمی بینند
و
همچنان ازما گریزانند و برما شوران...؟!